نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


اسرار قرائت

و از براى آن، چون سایر اجزاى نماز، مراتب و مقاماتى است حسب مقامات اهل عبادت و سلوک. و ما به طریق اجمال اشاره‏اى به آن مى‏کنیم:



اول، قرائت عامه است؛ که اصل آن، تجوید و تصحیح صورت است؛ و کمال آن، تفکر در معانى و مفاهیم عرفیه است.

دوم، قرائت خاصه است؛ و آن احضار حقایق لطایف کلام الهى است در قلب به قدر قوّت برهان یا کمال عرفان؛ و کمال آن، به وصول به بعض مراتب اسرار قرائت است.

سوم، قرائت اصحاب معرفت است؛ و آن ترجمان مشاهدات خویش است پس از معرفت به حقیقت کلام و کتاب الهى.

چهارم، قرائت اصحاب قلوب است؛ و آن ترجمان حالات قلبیه است پس از تحقق به بعض مراتب حقیقت قرآن.

پنجم، قرائت اصحاب ولایت است؛ و از براى آن به طریق اجمال سه مقام است: اول، مقام ترجمان تجلّیات فعلیه است بر قلب ولىّ؛ دوم، ترجمان تجلّیات اسمائیه است؛ و سوم، ترجمان تجلّیات ذاتیه. و در این سه مقام، قارىْ حمد و ثناى حقّ به لسان حقّ کند، زیرا که نمونه قرب نوافل از مقام تجلّیات افعالیه شروع شود: وَ اللَّه یَصیرُ لِسانَ الْعَبْد. پس، سالک حمد حقّ به لسان حقّ کند؛ چنانچه در قرب فرایض حقّ تعالى حمد خود به لسان عبد کند: وَ الْعَبْدُ یَصیرُ لِسانَ اللَّه‏ : عَلِىٌ عَیْنُ اللَّه وَ یَدُ اللَّه و لِسانُ اللَّه تَعالى.

و از براى هر یک از این مقامات نیز مراتبى است که بیان تفصیلى آن به طول انجامد.

وصل:

پس، چون رفع حجاب بکردى و فتح ابواب نمودى، داخل حریم کبریا شو و پناه ببر از شرّ شیطان قاطع طریق إلى اللَّه به مقام مقدس اسم جامع اعظم، ربّ انسان کامل، و او را از سر صدقْ رجیم خوان اگر او را در رفع ید در تکبیرات به دور افکندى و خود او و مظاهر او را رجم کردى. و این رجم را از رجم در رمى جمرات در حج، اکمل دان، چه که اینجا رمى به پشت سر است و آنجا رمى به پیش رو؛ و آنجا به حجاره است و اینجا به اشاره؛ و حجاره توسل به اسباب است، و اشاره حکم به فناى آنها.

پس، چون ترک کونین و طرح نشئتین کردى، خود را مخاطب به خطاب الآْنَ وَصَلْتَ الَىَّ فَسَمِّ بِاسْمى دان ؛ و الّا خود را در سلک جنود شیطان و در شمار عبده اوثان شمار. و چون خطاب الهى را به گوش بصیرت شنیدى و اذن دخول در حضرت یافتى، بسم اللَّه گفته داخل شو. و اگر از روى اخلاص و حقیقت متذکر حقّ شدى و حقیقت اسم و مسمّى را به تعلیم عَلَّمَ الْاسماء دریافتى، مشمول خطاب ذَکَرَنی عَبْدی شوى؛ و الّا مطرود به یا کاذِبُ، أَ تُخادِعُنی گردى. پس ساکت شو و منتظر خطاب احْمَدَنى حقّ شو. پس، از روى خلوص قلب و صفاى باطنْ جمیع محامد را مقصور به حقّ کن، تا مشمول خطاب حَمَدَنى عَبْدى شوى؛ و الّا به یا مُنافِق خود را مخاطب دان. و اگر حقّ را به رحمت رحمانیه و رحیمیه از روى حقیقت خواندى، مفتخر به اثْنى‏ عَلَىَّ عَبْدى شوى. و چون مالِکِ یَوْمِ الدّین گفتى، منتظر نداىِ مَجَّدَنى عَبْدى باش. و در ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین خود را به خطاب حضورى از غیب تعیّنات، بلکه حجاب اسما و صفات، خارج دان تا عبادت و ثنا به لسانِ ذاتِ مفتقر، براى ذات مستغنى واقع شود. و اگر از اهل خصوصى و به ترک خویشتن مخصوصى، از حجاب خودى خارج شو تا لایق هذا بَیْنى و بَیْنَ عَبْدى و لِعَبْدى ما سَئَل شوى. پس به لسان حقّ آنچه را حقّ براى تو قرار داده طلب کن؛ و تا آخر سوره که رسیدى، منتظر هذا هُوَ الَّذى لِعَبْدى‏ باش.

کلام بعض اهل معرفت

و بعض اهل معرفت گویند: چنانچه حمد تقسیم شده بین بنده و حقّ- چنانچه در حدیث نبوى است- پس، از اول سوره تا ایاک نعبد از حقّ است و ایاک نعبد و ایاک نستعین مشترک بین حقّ و عبد است؛ و از آنجا تا آخر سوره مختص به عبد است همین طور نماز نیز بدین ترتیب منقسم است: پس سجود براى حقّ است خاصه، زیرا که عبد فانى است؛ و قیام براى عبد است، چون در خدمت مولا ایستاده؛ و رکوعْ حالت مشترکه است که در آن انوار الهیّه در موطن عبد ظاهر مى‏شود. انتهى.

نویسنده گوید: و نیز مادامى که عبد در کسوه عبودیّت است، نماز و جمیع اعمال آن از عبد است؛ و چون فانى در حقّ شد، جمیع اعمال او از حقّ است و خود را تصرفى در آنها نیست؛ و چون به صحو بعد المحو و بقاء بعد الفناء نایل شد، عبادت از حقّ است در مرآت عبد. و این اشتراک نیست بلکه امر بین الامرین است.

و نیز تا سالک است، عبادت از عبد است؛ و چون واصل شد، عبادت از حقّ است. و این است معنى انقطاع عبادت پس از وصول: وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّى یَأْتِیَکَ الْیَقین؛ اىِ الْمَوتُ. و چون موت کلى و فناى مطلق دست داد، حقّ عابد است و عبد را حکمى نیست؛ نه آنکه عبادت نکند بلکه عبادت کند و کانَ اللَّه سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسانَهُ‏ - و آنچه بعض از جهله از متصوّفه گمان کرده‏اند از قصور است- و چون عبد به خود آمد، عبادت از حقّ است در مرآت عبد واقع شود، و الْعَبْدُ سَمْعُ اللَّه وَ لِسانُ اللَّه گردد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots