اذان، پیش اهل معرفت، اعلام قواى مُلک و ملکوت در انسان کبیر و صغیر است براى مهیا شدن از براى حضور درگاه حقّ تعالى. و اقامه، حاضر نمودن آنها و بپاداشتن آنان است در محضر قدس کبریا- جل و علا. پس، با تکبیرات اولیه، اعلان عجز موجودات را از قیام به ثناى حقّ دهد و اعلام قصور آنها را از لیاقت حضور نماید و آنها را مستعد کند که به تذلّل و خضوع و خشیت و خوف و خشوع خود تنبه پیدا کنند، شاید مورد توجه شوند.
و شیخِ عارف کامل ما- روحى فداه- مىفرمود: شهادت به ولایت ولى اللَّه مضمَّن در شهادت به رسالت مىباشد، زیرا که ولایت باطن رسالت است. پس، مقام مقدس ولوى نیز مصاحب این سلوک است. و فى الحدیث: بِعَلىٍّ قامَتِ الصَّلاة. و فى الحدیث: انَا صَلاةُ المُؤمِنینَ وَ صِیامُهُم.
پس، سالک إلى اللَّه چون قصر ثنا و مَحْمَدت را به حقّ تعالى اعلان کرد و اختیار رفیق و مصاحب کرد- کما قیل: الرَّفیقَ ثُمَّ الطَّریق - اعلان مهیا شدن براى نماز را مىدهد بقوله: حَىَّ عَلَى الصَّلاة؛ و آن را به قواى مُلکیّه و ملکوتیه مىخواند. پس از آن، سرّ صلاة را اجمالًا اعلان مىکند بقوله: حَىَّ عَلَى الْفَلاح و حَىَّ عَلى خَیْر الْعَمَل؛ و انسان و جنود مُلکى و ملکوتىِ آن را آگاه مىکند به فطرت آزادیخواهى و کمال طلبى، که هر دو از فطرتهاى الهیّه است که جمیع بشر بر آن مفطورند. و پس از بیدار نمودن فطرت و مهیا کردن قوا، تکبیر و تهلیل را تکریر کند تا اعتراف به عجز و قصور در قلوب متمکّن شود و سرّ اوّلیت و آخریت هویدا آید.
و در اقامه، تصفیه صفوف و تجییش جیوش مُلکیه و ملکوتیه نماید و به تکرار فصول آن، حقایق سابقه را توثیق کند و استشفاع و توسل را محکم نماید و فطرت را باز متنبه نماید. و وقتى بنده بدین جا رسید اعلان حضور دهد فَقَدْ قامَتِ الصَّلاة.
پس، سالک إلى اللَّه و مجاهد فی اللَّه قلب را که از خیار جنود الهیّه است در این مملکت، امام قرار دهد و سایر قواى منتشره در جهات مختلفه را مجتمع کند و مأموم قرار دهد و جنود متفرقه در اقالیم ظاهره و باطنه را، که به دست قلب مفتوح شده، جمعآورى نماید؛ و ملائکه قاطنین ملکوت نیز بر گرد او مجتمع شوند و بدو اقتدا کنند.
و چون سالکْ خود را مقتداى جنود الهیّه از ملائکه و قواى ملکوتیه خود دید و خود را پیشقدم در این سلوک الهى و حضور در محضر ربوبى دید، باید از صلاة خود محافظه و مراقبه نماید و از آن غفلت و سهو نکند که وِزر نماز مأمومین به عهده او نماند: فَاْلمُؤْمِنُ وَحْدَهُ جَماعَة . و اگر بر این جماعت محافظه کند، به عدد هر یک از مأمومین فضل صلاة او افزون شود؛ و شاید به توفیق الهى بعضى از اسرارِ ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین، که به صیغه جمع مذکور است، بر او منکشف شود. و اگر مراقبت و محافظت نکند در این اقوال و افعال صلاتى، دروغگو شود و در زمره منافقین درآید؛ و علاوه بر آنکه تضییع صلاة خود کرده، تضییع صلاة ملائکة اللَّه را نموده، چه که امام ضامن قرائت مأموم است، بلکه حامل وِزر سایر اجزاء و شرایط آن نیز هست.
و طریق اسلم و نزدیکتر به نجات آن است که مصلّى خود را در جمیع اقوال و افعال تسلیم روحانیت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله یا مقام ولایت مآبى، یا امام عصر سلام اللَّه علیهما نماید و به لسان آنها ثناجویى از حقّ کند، و در افعال نیز به افعال آنها متمسک شود؛ و خود که امام ملائکه و جنود الهیّه است مأموم مقام رسالت و ولایت شود؛ و طى این سلوک روحانى و عروج به معراج الهى را چنانچه به هدایت آن بزرگواران مىکند، به تبعیت محض و تسلیم صِرف از آنها کند، که على علیه السلام صراط مستقیم و نماز مؤمنین است و خضرِ طریق سلوک است: (طى این مرحله بىرهبرى خضر مکن)