نجاستْ دورى از محضر انس و مهجورى از مقام قدس است، و منافى با نماز است که معراج وصول مؤمنین و مقرب ارواح متقین است.
و آن پیش عامه، قذارات معهوده است؛ و پیش خاصه، قذارات معنویّه است؛ و پیش اهل معرفت و اصحاب قلوب، همه عالم است به جنبه سوائیت که مظهر شیطان رجس نجس است؛ و در آداب خلوت وارد است: بِسْمِ اللَّه وَ بِاللَّه، اعُوذُ بِاللَّه مِنَ الرّجْسِ النَّجِسِ الْخَبیثِ الْمُخْبِثِ الشَّیْطانِ الرَّجیم(128)؛ و قال، تعالى شأنه: وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر.(129)
پس، آنچه منافات دارد با محفل انس محبوب و مجلس قرب دوست، از خود دورکن و خود را از آن مهجور. هجرت کن از رجس ظاهرى به تنظیف بدن و لباس و به تخلیه جوف از اذاى رجز شیطان، که فضول مدینه فاضله است؛ و از رجس باطنى، که مفسد مدینه عظما و أم القرى است، به تخلیه تامه و تصفیه کامله؛ و از اصل اصول و شجره ملعونه خباثت، به هجرت از انّیّت و انانیّت و ترک غیر و غیریت؛ و چون بدین مقام رسیدى، از تصرف شیطان خبیث مخبث خارج شدى، و از رجز و رجس هجرت کردى، و لایق حضور درگاه جلیل و مخلع شدن به خلعت خلیل گردیدى؛ و یک رکنِ هجرت و مسافرت إلى اللَّه و معراج وصولْ حاصل شده، که آن خروج از منزلگاه و بیت نفس است؛ و باقى مانده رکن دوم، که در اصل نماز حاصل شود، و آن حرکت إلى اللَّه و وصول به باب اللَّه و فناى به فناء اللَّه است. قالَ تَعالى: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً الَى اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اجْرُهُ عَلَى اللَّه(130).
پس، معلوم شد که این سفر معنوى و معراج قرب حقیقى را دو رکن است، که یک رکن آن در باب طهارات حاصل شود، که سرّ آن تخلیه، و سرّ سرّ آن تجرید، و سرّ مستسر آن تنزیه، و سرّ مقنَّع به سرّ آن تنزیه از تنزیه و تقیید است؛ و رکن اعظم آن در باب صلاة حاصل شود، که سرّ آن تجلیه، و سرّ سرّ آن تفرید، و سرّ مستسر آن توحید، و سرّ مقنع به سرّ آن تنزیه از توحید و تقیید است، فَادْفَعِ السِّراجَ، فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْح(131).
و اگر روزگار به عارفى ربانى مهلت دهد، مىتواند تمام منازل سائرین و معارج عارفین را، از منزلگاه یقظه تا اقصاى منزل توحید، از این معجون الهى و حبل متصل بین خالق و مخلوق خارج کند؛ ولى این آرزو از نِطاق بیان ما بیرون و از حوصله کلام ما افزون است.