اسرار ستر عورت در نزد عامه، خاصه، اخص خواص، اهل ایمان ، اهل معرفت، اهل کشف و اهل ولایت:
وآن نزد عامه، ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلاة.
و در نزد خاصه، ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا که خیر البسه است، مطلقاً، و در وقت حضور در محضر مقدس، بالخصوص.
و در نزد اخصّ خواص، ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف.
و در نزد اهل ایمان، ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنینه.
و در نزد اهل معرفت و کشف، ستر مقابح سرّ است به لباس شهود.
و در نزد اهل ولایت، ستر مقابح سرِّ سرّ است به لباس تمکین؛ و سالک چون بدین مقام رسید، ستر جمیع عورات خود را نموده و لایق محضر شده و از براى او دوام حضور است.
و حقّ تعالى- جلت رحمته و وسعت ستاریته- ستار جمیع عورات و مقابح خلق است به کرامت نمودن این نوع بشرى را به البسه گوناگون که آنها را از مقابح ظاهریه بدنیه ستر نماید. و ستر فرموده مقابح اعمالى را به پرده ملکوت؛ و اگر این پرده ستاریت ملکوتیه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صورت غیبیه آنها ظاهر مىشد، در همین عالم رسوا و خوار مىشدیم؛ لکن حقّ تعالى- جل شأنه- با ستاریت خود، آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده؛ و ستر فرموده مقابح اخلاقى و ملکوت ملکات خبیثه ما را به این صورت معتدله مستقیمه ملکیه؛ و اگر هتک فرموده بود این ستر را، و صور ملکات اخلاق ظاهر مىشد، هر یک، به یک صورت مناسبه با آن ملکه باطنیه بودیم؛ چنانچه در غیر این عالم که وقت ظهور سرایر است و یوم بروز ملکات است، چنین خواهد شد؛ و فى الحدیث:
یُحْشَرُ بَعْضٌ عَلى صُوَرٍ تَحْسُنُ عِنْدَهَا الْقِرَدَةُ وَ الْخَنازیر ؛ و در کافى شریف است که: متکبر محشور شود به صورت مورچه ضعیفى، و پایمال خلایق گردد تا مردم از حساب فارغ شوند.
بالجمله، این صورت انسانیّه، پرده ستّاریّت حقّ است به روى عورات باطنیه ما؛ چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرماید به ستاریت افعالیه و اسمائیه و ذاتیه از همه موجودات ملکیه و ملکوتیه، به حسب مراتب آنها؛ و بر سالک سبیل آخرت و مجاهد فى سبیل اللَّه لازم است که ستر عورات باطنیه و سریه خود را بنماید به تمسک به مقام غفاریت و ستاریت حقّ؛ و به تحقق به حقیقت توبه و ورود به منزل انابه، خود را و عورات خود را مستور نماید؛ و ما شرح بعض مراتب توبه را در شرح اربعین دادیم.
وصل:
عَنْ مِصْباحِ الشَّریعَةِ، قالَ الصّادِقُ، عَلَیْهِ السَّلام: ازْیَنُ اللِّباسِ لِلْمُؤمِنینَ لِباسُ التَّقْوى وَ انْعَمُهُ الإیمانُ؛ قالَ اللَّه، عَزَّ و جَلَّ: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ. وَ امَّا اللِّباسُ الظّاهِرُ فَنِعْمَةٌ مِنَ اللَّه یَسْتُرُ عَوْراتِ بَنی آدَمَ؛ وَ هِىَ کَرامَةٌ اکْرَمَ اللَّه بِها عِبادَهُ ذُرِّیَةَ آدَمَ (ع) ما لَمْ یُکْرِمْ غَیْرَهُمْ؛ وَ هِىَ لِلْمُؤمِنینَ آلةٌ لِأَداءِ ما افْتَرَضَ اللَّه عَلَیْهِمْ. وَ خَیْرُ لِباسِکَ ما لا یَشْغَلُکَ عَنِ اللَّه عزَّ وَ جَلَّ؛ بَلْ یُقَرِّبُکَ مِنْ شُکْرِهِ وَ ذِکْرِهِ وَ طاعَتِهِ وَ لا یُحْمِلُکَ فیها الىَ الْعُجْبِ وَ الرِّئاءِ وَ التَّزَیُّنِ وَ الْمُفاخَرَةِ وَ الْخُیَلاءِ، فَانَّها مِنْ آفاتِ الدّینِ وَ مُورِثَةُ الْقَسْوَةِ فىِ الْقَلْبِ. فَإِذا لَبِسْتَ ثَوبَکَ فَاذکُرْ سَتْر اللَّه تَعالى عَلَیْکَ ذُنُوبَکَ بِرَحْمَتِهِ، وَ الْبِسْ باطِنَکَ بِالصِّدْقِ کَما أَلْبَسْتَ ظاهِرَکَ بِثَوْبِکَ؛ وَ لْیَکُنْ باطِنُکَ فى سَتْرِ الرَّهْبَةِ وَ ظاهِرُکَ فی سَتْرِ الطّاعَةِ. وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ حَیْثُ خَلَقَ اسبابَ اللِّباسِ لِتَسْتُرَ الْعَوْراتِ الظَّاهِرَةَ وَ فَتَحَ ابْوابَ التَوْبَةِ وَ الْإِنابَةِ لِتَسْتُرَ بِها عَوْراتِ الْباطِنِ مِنَ الذُّنوُبِ وَ اخْلاقِ السُّوءِ وَ لا تَفْضَحْ احَداً حَیْثُ سَتَرَ اللَّه عَلَیْکَ اعْظَمَ مِنْهُ. وَ اشْتَغِلْ بِعَیْبِ نَفْسِکَ وَ اصْفَحْ عَمّا لا یعنیکَ حالُهُ وَ امْرُهُ. وَ احْذَرْ انْ تَفْنى عُمْرَکَ لِعَمَلِ غَیرِکَ وَ یَتَّجِرَ بِرَأسِ مالِکَ غَیْرُکَ وَ تَهْلِکَ نَفْسُکَ؛ فَانَّ نِسْیانَ الذُّنُوبِ مِنْ اعْظَمِ عُقُوبَةِ اللَّه تَعالى فِى العاجِلِ وَ اوْفَرِ اسْبابِ الْعُقُوبَةِ فىِ الآْجِلِ. وَ ما دامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلًا بِطاعَةِ اللَّه تَعالى وَ مَعْرِفَةِ عُیُوبِ نَفْسِهِ وَ تَرْکِ ما یَشینُ فی دین اللَّه فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ الآْفاتِ، خائِضٍ فى بَحْرِ رَحْمَةِ اللَّه- عَزَّ وَ جَلَّ- یَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ الْبَیانِ؛ وَ ما دامَ ناسِیاً لِذُنُوبِهِ جاهِلًا لِعُیُوبِهِ راجِعاً الى حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ لا یُفْلِحُ اذاً ابَداً. صَدَقَ وَلِىُ اللَّه.
تفکر و تدبر در این کلام جامع، براى اهل معرفت و اصحاب قلوب، فتح ابوابى از حِکَم و معارف مىکند، و کیفیت معامله بندگان را با حقّ تعالى نشان مىدهد.
سالک إلى اللَّه و مجاهد طریق معرفت باید در هیچ حالى از احوال و طورى از اطوار، از وظیفه عبودیّت و حفظ محضر ربوبیت- جلت عظمته- غفلت نکند؛ حتى در امور عادیه و آداب معاشرت حظ قلوب و ارواح را عطا کند، و حقّ تعالى و نعم و عطیات او را در هر چیز مشاهده کند. پس، در وقت پوشیدن لباس ظاهر، از لباس تقوا و ایمان و معرفت، که خیر البسه هستند، غفلت نکند؛ و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهرى کند، با آن البسه ستر عورات باطنه، که قباحت و زشتى آنها بالاتر است، نماید، و کرامات حقّ تعالى و الطاف آن ذات مقدس را منظور کند؛ و لباس ظاهر را براى اداى وظیفه عبودیّت، و لباس باطن را براى آداب حضور در محضر ربوبیت بپوشد؛ و در البسه ظاهریه و باطنیه، بهترین آنها آن را داند که او را به یاد حقّ آورد و از ذکر او غافل نکند.
پس، در ماده و هیأت لباس ظاهر، اختیار چیزى کند که اسباب سرکشى نفس نشود و مورثِ غفلت از حقّ نگردد و او را در زمره اصحاب عجب و ریا و مفاخرت و تکبر و تزین منسلک نکند؛ و ملتفت باشد که رکون به دنیا- حتى در این امور- را در قلب تأثیرات غریبى است که موجب هلاکت آن است؛ و بداند که این آثارى که در نفس به واسطه بعض البسه فاخره حاصل مىشود، از آفات دین و مورثِ قسوت قلب است که خود از امهات امراض باطنیه است.
و در البسه باطنیه خیلى اهتمام کند که شیطان و نفس اماره را در آن آنها تصرفى نشود، و او را مبتلا به عجب و ریا و سرکشى و افتخار نکند، و بر بندگان خدا به دین خود یا به تقوا و طاعت و کمال و معرفت و علم افتخار ننماید، و تکبر نفروشد، و از عواقب امر خود و مکر اللَّه ایمن نباشد، و بندگان خدا را، هر چند در لباس اوباش و اهل معصیت هستند، حقیر نشمارد؛ که اینها از مهلکات نفس است و موجب عجب به ایمان و اخلاق و اعمال است که سرچشمه همه مفاسد است.
و در وقت پوشیدن لباس، متذکر حقّ شود و رحمتهاى ظاهره و باطنه او که ستر ذنوب او فرموده به رحمت خود؛ و با حقّ تعالى به اخلاص و صدق معامله کند؛ و ظاهر را به ستر طاعت، و باطن را به ستر خوف و رهبت، مزین نماید؛ و متذکر عنایات حقّ شود که اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده، و راه توبه و انابه را به روى بندگان مفتوح فرموده، که به ستر غفاریت و ستاریت حقّ، خود را مستور کنند و عیوب خود را بپوشانند.
و چنانچه حقّ تعالى ستار عیوب بندگان است، ستّاران را دوست دارد و از هتک ستور بیزار است، پس سالک إلى اللَّه ستار عیوب بندگان خداست، و عمر خود را در کشف ستر مردم تلف نکند و چشم خود را از عورات و عیوب بندگان خدا بپوشد و هتک ستر کسى نکند و پرده ناموس احدى را ندرد؛ چنانچه خداوند ستارْ ستر عیوب او را، که از دیگران بزرگتر و فضیحتر است، فرموده؛ و بترسد از اینکه اگر پرده عیوب کسى را بدرد، حقّ تعالى پرده ستاریت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در میان جمع او را رسوا و خوار نماید.
و مسافر طریق آخرت، مطالعه در عیوب و عورات خودْ او را از عیوب دیگران مشغول مىکند، و تجسس امورى که به حال او فایده ندارد یا ضرر دارد نمىکند، و عمل خود را رأس المال تجارت دیگران قرار نمىدهد به واسطه غیبت و هتک ستر؛ و از عیوب و ذنوب خود هیچگاه نسیان نمىکند؛ که نسیانِ گناهان از بزرگترین عقوبات حقّ است در دنیا که انسان را از جبران آنها بازمىدارد، و از بزرگترین اسباب عقاب است در آخرت.
و تا بنده خدا به طاعت حقّ و مداقه در احوال خود و مطالعه در معایب نفس مشغول است، و از آنچه در دین خدا عار است برکنار است، از آفاتْ دور و در دریاى رحمت حقّ مستغرق، و به گوهرهاى حکمت فائز است؛ و اگر نسیان ذنوب خود کرد و از معایب خود غفلت ورزید و خودبین و خودخواه شد و اعتماد به حول و قوه خود کرد، رستگارى نخواهد دید و به فلاح نایل نشود.