امام رضا(ع) در رفت و آمد و تعامل با دوستان می کوشید و رفتارش به گونه ای بود که آنها را نیازارد، حتی به صورت ناخودآگاه.
برهمین اساس، محمد بن فضل نقل می کند: امام رضا (ع) روز عید فطر درحالی که دعا می کرد به یکی از دوستان (محبین) خویش فرمود: فلانی! خداوند از تو و ما قبول کند! این ماجرا گذشت تا روز عید قربان.
در روز عید قربان فرمود: فلانی! خداوند از ما و از تو قبول کند! به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! روز عید فطر به یک شیوه سخن گفتی و روز عید قربان به شیوه ای دیگر سخن می گویی! فرمود: بله، روز عید فطر به او گفتم: خداوند از تو و از ما قبول کند، زیرا او همانند من کار کرده بود؛ بنابراین، خودم و او را در این فعل شریک کردم.
در عید قربان به وی گفتم: خداوند از ما و از تو قبول کند؛ زیرا من توانسته ام قربانی کنم و او نتوانسته است؛ بنابراین، ما کاری غیر از کار او انجام داده ایم.
(کلینی، ج4، ص181، باب النوادر؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص173، حدیث2053)