نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


جایگاه عجب و خودپسندی در کلام امام رضا علیه السلام

خودبینی، خودپسندی، خودمحوری، خودبرتربینی و عیبهای خود را نادیده گرفتن همه و همه از حالات زشت، مذموم و ناپسند جامعه اسلامی است. عُجب یکی از صفات و رذائل اخلاقی است که در آیات قرآن و روایات معصومین(ع) از جمله امام علی بن موسی الرضا(ع) مذموم شمرده شده است. فطرت و وجدان پاک، خودپسندی را مطرود و منفور خویش می داند که این حالت از شیطانی بودن نفس و ضعف عقلانی و ایمان نشات می گیرد که با تقویت بنیان های عقلانی و روحیه ایمانی قوی و پرهیز از هواهای نفسانی می توان راه نفوذ آن را به درون و وجدان آدمی بست.


مفهوم لغوی عجب
تعاریف متخلفی از عجب در فرهنگها و لغت نامه ها آمده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود: عجب: ناز، خویشتن بینی، رای خود را بصواب و از آن دیگر آن را خطا دیدن، انکار آنچه بر تو وارد آید.(1)


در المنجد این چنین بیان شده است: خودپسندی یا قبول نکردن ایراد و انتقاد بجا.(2)


همچنین: عجب عبارت از نظر کردن به نفس و عمل خود باشد به آن که عبد خود را بزرگ شمرد و این امر ناپسند است و اصل آن دو چیز است یکی رجاه خلق و مدح ایشان، دیگر آنکه کردار کسی به کسی پسنده افتد و او را مدح کند تا فاعل به عمل خود معجب شود.(3)


عجب و خودپسندی درخت خبیثی است که ثمرة آن بسیاری از گناهان صغیره و کبیره و امور نابود کننده انسان است و این درخت در دل هر کس که جای گیرد، کار او به کفر و شرک و بالاتر از آن ها می انجامد. عجب به عبادات و ایمان موجب فاسد و بی اثر شدن آن و نیز کوچک شماردن گناهان بزرگ و در نتیجه تسلط شیطان بر انسان می شود.


چنین پنداری را نباید جز به عنوان یک تصور جنون آمیز به چیز دیگری تلقی کرد و به عبارت دیگر این حالت ناهنجار روانی همان حالتی است که در روانشناسی معاصر از آن به نارسیسیسم(Narcissism) تعبیر می شود که فرد در حب به خویشتن تا آنجا پیشروی می کند که عاشق خود می گردد و گرفتار شیفتگی و دلدادگی نسبت به خود می شود و خویشتن را تا سر حد پرستش دوست می دارد.

اصولا فردی که به بیماری روان عجب و خود دوستی مفرط مبتلاست، گناهان و جرم های سنگین را – که خود مرتکب آنها می شود- خرد و ناچیز برمی شمارد و احسان های ریز و اندک را کلان و بزرگ و فزون از حد تلقی می کند و کارهای زشتی که دستش بدانها آلوده است به عهده فراموشی می سپارد، و این انحراف روانی تا آنجا جلو می رود که او خیر و خوبی را شر و بدی، و شر و بدی را خیر و خوبی معرفی می کند و از درون خیر و نیکی، شر و بدی را بر سر پا می کند و بر چهره خیر نقاب شر، و بر سیمای شر صورتک خیر می پوشاند. یک فرد خودپسند – چون دچار غرور نیز می باشد و تا حد خودپرستی خویشتن را دوست می دارد- حتی خود را فریب می دهد؛

لذا در فضایی از اوهام زندگی می کند و با مصالحی تهی از واقعیت این فضا را برای خود معماری می نماید و سرانجام در یک پرتگاهی پیش بینی نشده سقوط می کند و آن چنان شخصیت روانیش تباه می گردد که اعاده سلامت آنها سخت دشوار و احیانا غیر قابل امکان خواهد گشت.(4)


تفاوت عجب و کبر
کبر یعنی بزرگى کردن بر دیگران و خود را برتر از دیگران دانستن. کبر آن است که فرد خود را با دیگری مقایسه کرده و خود را برتر از او می بیند ولی در عجب هیچگونه مقایسه‌ای با کسی نمی‌شود بلکه انسان به خاطر علم یا قدرت یا عبادت، خود را بزرگ می‌بیند. بنابراین عجب آن است که فرد به خاطر کمالی که در خودش می‌بیند خود را بزرگ می شمارد.


درجات عجب
احمد بن نجم در مورد عجب و غرور از حضرت رضا(ع) سوال کرد که آیا فاسد کننده عمل است یا نه؟


حضرت فرمودند:
عجب درجاتی دارد: یکی این که رفتار و کردار بدِ بنده به صورت خوبی برای او جلوه می کند و می پندارد که خوب کاری کرده است و از درجات عجب این است که بنده ای به پروردگارش ایمان بیاورد، پس به این مناسبت بر خدای خود منت می گذارد و حال آن که در ایمان آوردن او خدایش بر وی منت دارد.


مناظره عالم و عابد
روایت شده است که روزی مردی عالم نزد عابد رفت و پرسید: عبادت تو چگونه است و تا چه حد آنها را به جا می آوری؟
عابد گفت: از شخصی مثل من، درباره نماز و مناجات و عباداتش سوال می کنی؟ در صورتی که من از فلان ساعت، تا فلان وقت و بسیار زیاد، عبادت خدا را به جا می آورم.


عالم مجددا پرسید: گریه و زاری و ناله کردنت به درگاه خداوند چگونه است؟

عابد گفت: چنان گریه کنم که اشک هایم از چشمانم جاری می شود.

عالم گفت: اگر خنده کنی ولی عارف به خدا باشی و نسبت به حق تعالی شناخت و معرفت داشته باشی ـ و از او بترسی ـ این کار برای تو بهتر از این است که گریه کنی و از این کارت به خود ببالی و مغرور شوی؛ زیرا هر کسی به خود ببالد و به کار خویش مغرور شود، چیزی از عملش به درگاه خداوند صعود نمی کند و پذیرفته نمی شود.


امام رضا(ع)می فرمایند: هیچ جهل و نادانی زیان بارتر از عجب و خودپسندی نیست.

در جایی دیگر می فرمایند:کسی که عجب و خودپسندی را به خود راه دهد هلاک خواهد شد.


عجب عبارت از درختی است که بذر و دانه آن کفر است و کشتگاه و کشتزار آن عبارت است از نفاق، و مواردی که آن را تغذیه و سیراب می کند درخواست ها و توقعات نابحق و بیجا و ظلم و ستم می باشد و تنه و شاخه و ساقه های آن را جهل و ناآگاهی می پردازد و برگ های آن بیراهگی و گمراهی است و سرانجام بر و میوه آن لعنت و محرومیت و دورباش از رحمت خدا و جاودانگی در آتش و دوزخ می باشد.


حسن بن جهم می گوید: از امام رضا(ع) شنیده ام که می فرمود:
مردی در میان بنی اسرائیل زندگی می کرد و علی رغم آن که مدت چهل سال خدای را بندگی می کرد، عبادت او در درگاه الهی مورد قبول واقع نشد؛ لذا با خود می گفت: خدایا هر کاری را به خاطر تو انجام داده ام، و هر گناهی را که از من سر می زند از ناحیه تو است؛ پس چرا به اعمال من با دیده قبول نمی نگری؟!


خداوند متعال به او پاسخ داد: اگر تو در مقام نکوهش از خویشتن بر می آمدی بهتر از آن بود که با چنین حالت روانی و با روحیه عجب و خودپسندی، مرا چهل سال بندگی کرده باشی.


انسان با شناخت درست خود، به ضعفها، ناتوانیها، فرسایش پذیری ها و درماندگی های خود پی می برد و احساس خودبزرگ بینی و خودبرتربینی از درونش رخت بر می بندد و دیگر خود را از کسان دیگر برتر نمی شناسد.

این است که هر اندازه شناخت ظرفیتها و توانایی های زودگذر آدمی فزونی یابد، بر فروتنی او نیز افزوده می شود و خواهش ها و پول و مقام های فانی او را نمی فریبد و از هر گونه گستاخی و گردن فرازی می رهد.
بنابراین با توجه به آنچه اشاره شد می توان گفت صفت عجب و خودپسندی مورد سرزنش همگان است.

عجب موجب می شود انسان عمل شایسته خود را بیش از حد بزرگ دانسته و خود را از هر گونه تقصیر و کمبودی مبرا کند، از مشورت با دیگران باز می ماند، افکار و نظریات دیگران را پوچ و بی ارزش دانسته و بصیرت خود را از دست می دهد.

پس باید با شناخت صحیح پروردگار و شناخت خود و دستیابی به اسباب و آلات عجب یعنی علم، عبادت، طاعت و کمالات نفسانی از نفوذ این صفت مذموم و ناشایست به وجدان و فطرت پاک انسانی جلوگیری کرد.


منابع:
1. لغت نامه دهخدا، ج42
2. المنجد، ج2
3. فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی
4.نگین ایران، میرزا محمد کاظمینی
5.هشتمین سفیر رستگاری، علی کرباسی زاده
4. پاره ای از بهشت، محسن غفاری
7.دررالکلام، حسین حائری کرمانی
8.فرازهایی از سخنان امام رضا(ع)، محمد حکیمی، دفتر چهارم
منبع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots