به نیت حرمت، به نیت ضریحت، به نیت آرامشی که بعد از زیارت تو در دلم ساکن میشود:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی...
نگاهم به گنبد طلاییات خیره میماند که قبله آمال خلایق است و نامت را زیر لب تکرار میکنم که جذبهاش دلها را راضی به قضا میکند ؛
ای همه هستی فدای یک نگهت باد
حال خرابم به یک نگاه تو آباد...
دست نگاهم از گنبدت جدا نمیشود و حصار دلم به پرواز کبوترانت میشکند
دستان قنوتم، با توسل به نام تو به آستان حضرت دوست گشوده میشود تا با نامی که رمز سلامتی در برابر قضای الهی است و سپر پولادین در برابر قهر آتش،
از گناهان تبری جویم و از سقوط در گرداب هلاکت رهایی یابم
که تو فرمودی:
«هر چه مردم گناهان جدید و تازه مرتکب شوند که پیشتر انجام نمیشد، خداوند بلاهای جدید بر آنان میفرستد و آنها را بدان مبتلا میکند» (1) ...
دلم آفتاب گردانی است که از ظلمت کده وجودم سر برآورده است
به سوی نور درخشان گنبد طلاییات
و تو چه مهربانانه میزبان میشوی برای دلتنگی هایم
و من معتکف حرمت میشوم تا یک جرعه از زیارت نامهات را سر کشم
و به تو نزدیکتر شوم که خود فرمودی:
«ای عبدالعظیم!سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو راه تسلط شیطان را بر خویش ببندید؛
آنها را از طرف من به راستگویی، امانت داری، سکوت، جدال و دعوا نکردن و ترک هر آنچه
برایشان فایدهای ندارد، دستور بده؛
فرمان مرا به آنان برسان و بگو به یکدیگر رو آورند و همدیگر را دیدار کنند؛
چرا که این کار موجب نزدیکی من به آنان میشود؛
به آنان بگو به آبروی یکدیگر احترام بگذارند و به رسوا کردن همدیگر مشغول نشوند؛
به جان خودم سوگند! هر کس چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین کند؛
از خدا میخواهم که او را در دنیا با شدیدترین عذابها کیفر داده
و در آخرت هم از زیان کاران باشد»(2) ...
و جهان تا همیشه زیر سایهات سر و سامان گرفته است یا ثامنالحجج ...
ساحل نشین توأم که حریم حرمت، دریایی است که هیچ گاه ساحل نشینانش رنگ غروب
را نخواهند دید...
پی نوشت ها :
1. اصول کافی، ج2، ص211.
2. الاختصاص، ص247.