برپایی چنین کنگره عظیمی براى هیچ دولتى امکانپذیر نیست
حجّ، از مهمترین احکام عبادی و از فروع دین و نیز یکی از ارکان اسلام است که در ماه ذیحجه هر سال با مراسمی مخصوص و باشکوه در مکه برگزار میشود.
حجّ، از مهمترین احکام عبادی و از فروع دین و نیز یکی از ارکان اسلام است که در ماه ذیحجه هر سال با مراسمی مخصوص و باشکوه در مکه برگزار میشود.
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله:
«أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وأحَبَّها بقَلبِهِ... وَ تَفَرَّغَ لَها». (میزان الحکمة، حدیث 11598)
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سیّد احمد آقا خمینی می گفت :
وقتی که از عراق می خواستیم به کویت برویم به دلیل ممانعت برگشتیم . از ساعت پنج صبح برای اینکه کسی در نجف خبردار نشود بین الطّلوئین حرکت کردیم به سوی کویت . در مرز کویت ما را راه ندادند. ما برگشتیم به مرز عراق . به بد ترین وجه با امام برخورد کردند.
یکی از پزشکان قم چنین نقل می کند:
هنگامی که امام خمینی - قدّس سرّه - دچار ناراحتی قلبی شدند، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم . فشار ایشان عدد 5 را نشان می داد که از نظر طبی بسیار خطرناک بود. کارهای اولیه را انجام دادم . پس از دو ساعت که قدری وضع بهتر شده بود ولی قاعدتا حضرت امام نبایستی حرکت می کردند، شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند. عرض کردم : آقاجان ، چرا برخاستید؟ فرمودند: نماز!
عرض کردم : آقا، شما در فقه مجتهد و من در طب . حرکت شما به فتوای طبی من حرام است . خوابیده نماز بخوانید. ایشان با احترام ، نماز را خوابیده بجا آوردند.
از قول فرزند امام نقل شده است :
روز اولی که شاه رفت ، ما در نوفل لوشاتو بودیم . نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند.تمام دوربینها کار می کرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار یک سؤال بکنند. دو سه سؤال از امام شد که صدای اذان ظهر شنیده شد. بلافاصله امام محل را ترک کردند و فرمودند: وقت فضیلت نماز ظهر می گذرد. تمام حاضرین از این که امام صحنه را ترک کردند، متعجّب شدند. کسی از امام خواهش کرد چند دقیقه ای صبر کنید تا حداقل چهار پنج سؤ ال دیگر بشود. امام با عصبانیّت فرمودند: به هیچ وجه نمی شود و رفتند.
همسر امام :
امام کم نصیحت می کردند. از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند؛ یعنی می گفتند از هفت سالگی نماز بخوان. می گفتند اینها (بچه ها) را وادار به نماز کن تا وقتی ۹ ساله شدند عادت کرده باشند. من به ایشان می گفتم تربیت های دیگر با من، نمازشان با شما، شما بگو، من که می گویم گوش نمی کنند. خودشان مقید بودند و می پرسیدند، اما همین که بچه ها می گفتند نماز خوانده ام قبول می کردند و کنجکاوی نمی کردند.
(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 42 )
ظهر آن روزى که مرحوم حاج آقا مصطفى رحلت کرده بودند و منزل امام پر بود از کسانى که براى تسلیت به محضر ایشان مىآمدند. وقتى همه رفتند، تا اذان ظهر شد امام بلند شده و تشریف بردند و وضو گرفتند و فرمودند: «من مىروم مسجد» گفتم اى واى،
یکی از محافظین بیت امام:
من بارها پشت سر آقا در صف نماز جماعت ایستاده ام . امام همیشه در نماز جماعت رعایت مامومین را نیز می نمودند و نماز را طولانی نمی کردند و طوری نماز را ساده برگزار می نمودند که اگر شخص دیگری جای آقا بود من فکر می کردم که نماز او اشکال دارد. نماز امام در جماعت بسیار ساده و پر محتوا بود
(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 63 )
خانم زهرا اشراقی (نوه امام):
آقا ساعت 12 ظهر همان روز (رحلت) گفتند خانمها را صدا بزنید، کارشان دارم. وقتی خانمها رفتند، گفتند: «این راه، راه سختی است» و بعد هی می گفتند: «گناه نکنید». بعد گفتند که آقایان توسلی، آشتیانی و انصاری بیایند. صحبتهایی راجع به اختلاف نظر فقها کردند، که نمی دانم چه بود؟