عبادت عاشقانه
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله:
«أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وأحَبَّها بقَلبِهِ... وَ تَفَرَّغَ لَها». (میزان الحکمة، حدیث 11598)
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله:
«أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وأحَبَّها بقَلبِهِ... وَ تَفَرَّغَ لَها». (میزان الحکمة، حدیث 11598)
از قول فرزند امام نقل شده است :
روز اولی که شاه رفت ، ما در نوفل لوشاتو بودیم . نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند.تمام دوربینها کار می کرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار یک سؤال بکنند. دو سه سؤال از امام شد که صدای اذان ظهر شنیده شد. بلافاصله امام محل را ترک کردند و فرمودند: وقت فضیلت نماز ظهر می گذرد. تمام حاضرین از این که امام صحنه را ترک کردند، متعجّب شدند. کسی از امام خواهش کرد چند دقیقه ای صبر کنید تا حداقل چهار پنج سؤ ال دیگر بشود. امام با عصبانیّت فرمودند: به هیچ وجه نمی شود و رفتند.
خانم نعیمه اشراقی (نوه امام):
خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.»
خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام):
رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به دلیلی نزد ایشان می رفتم و سعادت پیدا می کردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که می شدم می دیدم