نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


اولین حضور در مسجد و نماز امام زمان علیه السلام

پس از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها سوار اتوبوس شدیم و به طرف مسجد مقدس جمکران حرکت کردیم. از دور گنبد و گلدسته‌ها و چراغ‌های مسجد نمایان بود. با نزدیک شدن اتوبوس به مقصد، مردم پی‌در‌پی صلوات می‌فرستادند. پشت سر من، آقایی با بغل دستی‌اش مشغول صحبت بود. همان طور که بیرون را نگاه می‌کردم شنیدم که می‌گفتند:
ـ محال است من به قم بیایم و پس از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها سری به مسجد صاحب الزمان نزنم... خیلی چیزها درباره‌اش می‌گویند. از کرامات و معجزاتش...


ـ بله ... قربانِ وجود مقدسش! یادش به خیر قدیما با چه مشقتی می‌آمدیم!
من ـ که اولین بار بود به مسجد مقدس جمکران می‌آمدم ـ نمی‌دانستم دقیقاً به چه جور جایی نزدیک می‌شویم. در برخی کتاب‌های مهدوی مطالب زیادی در مورد کرامات آقا در این مسجد مقدس خوانده بودم. دلم می‌خواست حرکت اتوبوس تندتر می‌شد تا زودتر به مقصد برسیم. از بغل دستی‌ام پرسیدم: شما تا به حال به این مسجد آمده‌اید؟ گفت: بار سوم است که با کاروان از کرج می‌آیم. شما چطور؟
- اولین بار است که می‌آیم.
- خدا قبول کند.
- ممنونم. از شما هم همین طور.
اتوبوس از جاده کاشان به سمت جاده مسجد مقدس پیچید. گنبد سبز و گلدسته‌های نورانی هر لحظه نمایان‌تر می‌شدند. به محوطه خارجی مسجد رسیدیم. من محو تماشای مسجد بودم که معلوم بود به تازگی عمارت قدیمی آن را وسعت داده‌اند. قبل از سفر، درباره تاریخ این مسجد مطالعه کرده بودم. در حدود 1100 سال پیش یکی از شیعیان به نام «حسن بن مثله جمکرانی» ـ که اهل روستای جمکران در حوالی قم بود ـ این مکان مقدس را به دستور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بنا کرد... .
در زوایای ذهنم به جست‌وجو پرداختم. نمایی مبهم از مسجد کوچکی که اول ساخته شده بود، به خاطرم آمد و آرام آرام به مسجد بزرگ فعلی تبدیل شد. در همین فکرها بودکه با ترمز اتوبوس و صدای راننده به خود آمدم.
ـ برادرا و خواهرا! التماس دعا، بعد از مراسم، قرارمون همین جا، به سلامت، خوش آمدید...
با فرستادن صلوات، یکی یکی از اتوبوس پیاده شدیم. همراه با دیگر مسافران به سمت در ورودی مسجد حرکت کردم. با دیدن مردمی که دسته دسته درحال ورود و خروج به مسجد بودند. به حضرت سلام می‌دادند. اشک می‌ریختند، سخت متأثر شده بودم، عظمت و معنویت این مکان حالم را دگرگون کرده بود.
وارد محوطه بزرگ شبستان مرکزی مسجد شدم. افرادی را با روپوش سرمه‌ای رنگ با سنین بین 18 تا 60 سال می‌دیدم که با عشق و محبت و با ادب و احترام، مردم را راهنمایی می‌کردند. ناگهان جمله‌ای که بالای سر در مسجد نوشته شده بود، نظرم را جلب کرد. «هر کس در این مسجد دو رکعت نماز بخواند مثل این است که در مسجدالحرام نماز خوانده است».
حال عجیبی داشتم. حس می‌کردم در مسجد‌النبیt هستم، در گوشه‌ای از شبستان دو رکعت نماز تحیّت خواندم. پس از آگاهی از طریقه خواندن نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، آن دو رکعت را شروع کردم. در رکعت اول وقتی در حال گفتن «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» بودم به یاد امام سجاد7 افتادم که این آیه را با گریه در نماز تکرار می‌کرد. پس از نماز به این فکر افتادم که راستی چرا زائر این مسجد باید در هر رکعت صد مرتبه این آیه را تکرار کنند که: «خدایا تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» و چرا اسم این نماز، نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟ به این نتیجه رسیدم که یار واقعی آقا کسی است که جز خدا برای خود معبودی نگیرد و از غیر او پرهیز کند و فقط دست نیاز به سوی او دراز کند.
آوای ملکوتی اذان مغرب در همه جا پیچیده بود. الله اکبر، الله اکبر... آری! راستی که فقط خدا بزرگ‌تر است و هر چیز غیر او کوچک است و حقیر.
پس از اقامه نماز جماعت و مراسم دعای توسل و گوش دادن به سخنرانی یک روحانی، با خرید چند جلد کتاب به سوی اتوبوس حرکت کردم. اتوبوس که راه افتاد، به سخنان آن روحانی فکر می‌کردم که می‌گفت: «ما باید در زمان غیبت، کاری کنیم که زمینه ظهور فراهم شود. از مبارزه با خود گرفته تا مبارزه با آلودگی‌ها و نادرستی‌های جامعه. باید زمینه را آماده کرد تا ظهور منجی عالم تحقق یابد. باید موانع را از مسیر ظهور حضرت برداشت، نه این‌که خود موانعی ایجاد نموده و سنگ راه او باشیم».
اتوبوس در حال بازگشت بود و من هنوز در حال و هوای دیشب بودم. یکی از بچه‌های مسجد گفت: من که هفتة دیگر هم می‌آیم. دیگری گفت: گویا این اردوی بچه‌های مسجد هر هفته انجام می‌شود و از طریق مساجد محل است. در حالی که به او نگاه می‌کردم، لبخندی زدم و با آرامش به صندلی تکیه دادم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots