نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


لوح حضرت زهرا (س)

در بین روایاتی که از معصومین ‏علیهم السلام درباره حضرت قائم‏ علیه السلام نقل شده، «حدیث لوح حضرت زهراعلیها السلام» از اهمیت والایی برخوردار است. این حدیث را بزرگان فراوانی در کتاب‏های روایی خود، نقل کرده‏اند که در اینجا تنها به بخشی از آن اشاره می‏شود.
شیخ صدوق ‏رحمه الله با ذکر سند از جابر جعفی از امام باقرعلیه السلام از جابربن عبداللّه انصاری چنین نقل کرده است: «جابربن عبداللّه انصاری گفت: بر مولای خود فاطمه زهراعلیها السلام وارد شدم و در مقابل ایشان لوحی بود که پرتو آن چشم را خیره می‏کرد و در آن دوازده نام بود...». [1] .


او روایتی دیگر نقل کرده بسیار مفصل که بخشی از آن چنین است: «ابوبصیر از ابوعبداللّه‏ علیه السلام روایت کند که فرمود: پدرم به جابربن عبداللّه انصاری گفت: نیازی به تو دارم، چه وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو درخواست نمایم؟ جابر به او گفت: هر وقت که شما بخواهید، امام باقرعلیه السلام با او خلوت کرد و گفت: ای جابر! آن لوحی که در دست مادرم فاطمه زهراعلیها السلام دختر رسول خدا دیدی، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ جابر گفت: خدا را گواه می‏گیرم که در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله برای تهنیت ولادت حسین‏ علیه السلام بر مادرتان فاطمه ‏علیها السلام وارد شدم و در دست ایشان لوح سبز رنگی را دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن نوشته‏ای سپید و نورانی - مانند نور آفتاب - دیدم و گفتم: ای دختر رسول خدا! پدر و مادرم فدای شما باد! این لوح چیست؟ فرمود: این لوح را خدای تعالی به رسولش هدیه کرده است و در آن اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. رسول خدا آن را به من عطا فرموده است تا بدان مسرور گردم.
جابر گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن استنساخ نمودم. پدرم امام محمدباقرعلیه السلام فرمود: آیا می‏توانی آن را به من نشان بدهی؟ گفت: آری، و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسیدند. او صحیفه‏ای از پوستی نازک نزد پدرم آورد، پدرم فرمود: ای جابر! تو در کتابت بنگر تا من آن را برایت بخوانم. جابر در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش خواند و به خدا سوگند که حرفی اختلاف نداشت. گفت: به خدا سوگند! گواهی می‏دهم که در لوح چنین مکتوب بود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
این کتابی است از جانب خدای عزیز حکیم، برای محمد نور و سفیرو حجاب و دلیل او، آن را روح‏الامین از جانب رب‏العالمین فرو فرستاده است. ای محمد! اسم‏های مرا بزرگ شمار و نعمت‏های مرا شکر گزار و آلای مرا انکار مکن، من خدای یکتا هستم که هیچ معبودی جز من نیست...
در پایان روایت آمده است:
و از صلب او [امام هادی] داعی به سبیل و خازن علمم حسن را بیرون می‏آورم؛ سپس به خاطر رحمتی بر عالمیان سلسله اوصیا را به وجود فرزندش تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی، و بهاء عیسی و صبر ایوب را دارا است و دوستانم در زمان [غیبت] او خوار شده و سرهای آنان را هدیه می‏دهند؛ همچنان که سرهای ترک و دیلم را اهدا می‏کنند. آنان را می‏کشند و آتش می‏زنند و آنان خائف و مرعوب و ترسان می‏باشند. زمین از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و شیون از زنانشان برخیزد. آنان دوستان حقیقی من باشند و به واسطه آنها هر فتنه کور ظلمانی را بر طرف سازم و شداید و اهوال را زایل نمایم و بارهای گران و زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان کسانی‏اند که صلوات و رحمت پروردگار بر آنان است و ایشان مهتدی واقعی هستند». [2] .
این روایت با تفاوت‏هایی در منابع روایی ذکر شده است. [3] .

پی نوشت ها:
[1] کمال‏الدین‏وتمام‏النعمه، ج1، باب28،ح2.
[2] کمال الدین و تمام النعمة، ج1، باب28، ح1.
[3] الکافی، ج 1، ص 527، ح 3؛ الغیبة، ص 62، ح 5؛ عیون اخبارالرضاعلیه السلام، ج 1، ص 41، ح 2، ص 46، ح 5؛ قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص 13؛ الاحتجاج، ج 1، ص 162؛ کتاب الغیبة، ص 143، ح 108.

منبع: دانشنامه مهدویت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots