نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


ترور شاه به خاطر مخالفت امام خمینی به دست نیروهای انقلابی صورت نگرفت

نیکخواه که به قصد ترور محمدرضا و نابودی رژیم سلطنتی ایران به مملکت وارد شده بود در زمره وفادارترین خدمتگزاران رژیم قرار گرفت

محمدرضا پهلوی سی و هفت سال سلطنت کرد( ۱۳۲۰-۱۳۵۷) و در طول این مدت دو بار بطور علنی و آشکار و یک بار هم به صورت “مخفی” مورد سوء قصد قرار گرفت ولی از همه این ترورهای آشکار و پنهان جان سالم به در برد و نهایتا در پنجم مرداد ۱۳۵۹ در تبعید مصر به مرض سرطان غدد لنفاوی درگذشت.

محمدرضا از آنجا که از یکسو متحد غرب در منطقه خاورمیانه محسوب می شد و از سوی دیگر چون با روحانیت و نهادهای مذهبی در داخل درگیر شده بود( به خصوص بعد از خرداد ۱۳۴۲) هدف مناسبی برای این گروه ( کمونیست های ایرانی و مذهبیون انقلابی) بود، این “روی آشکار” ماجرا بود و در پشت پرده سرویس های اطلاعاتی شوروی و بلوک شرق نیز خواستار حذف شاه بودند.

در فاصله بین نهضت ملی شدن صنعت نفت و شروع نهضت روحانیت در ایران(۱۳۴۱) ، گروههای مبارز اسلامی چون فداییان اسلام و موتلفه اسلامی نخست وزیران رژیم شاه را مورد اعدام انقلابی قرار دادند (هژیر، رزم آرا، حسین علاء،منصور) اما ظاهرا ترور شاه با مخالفت صریح امام خمینی(ره) عملی نشد.

اولین ترور شاه در فضای آزاد بعد از شهریور ۲۰ در پانزدهم بهمن سال ۱۳۲۵ در محوطه دانشگاه تهران انجام شد، “ظاهر” این ترور بدین گونه بود که ناصر فخرآرایی خبرنگار روزنامه پرچم اسلام در هیبت خبرنگار وارد دانشگاه شد. این روزنامه از هواداران آیت الله کاشانی بود.

فخرآرایی یکی از هواداران حزب توده بود ولی سعی داشت با ظاهر و عنوان مذهبی شاه را ترور کند، به دنبال این ترور، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و سران آن دستگیر شدند.

پس از بازگشت محمدرضا شاه از مسافرت اروپا، دستورهایی دربارۀ اصلاح امور کشور توسط شاه داده شد؛ ولی متأسفانه حکومت وقت در گوش خود پنبه گذاشته بود. ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ نیز مانند سال­های گذشته، محمدرضا شاه پهلوی برای شرکت در جشن دانشگاه از کاخ سلطنتی حرکت کرد؛ هنگامی که به طرف پله­های ورودی دانشکده حقوق رسید، ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. گلوله به لب بالای شاه خورد و شاه بی­درنگ، سر خود را پایین آورد.ضارب، اسلحه به دست، ایستاده بود و پنج تیر شلیک کرد که یکی از تیرها نیز به پشت شاه اصابت کرد. ضارب پس از شلیک پنج تیر، اسلحه را به طرف شاه پرتاب کرد.سربازهای گارد، چند تیر به طرف ضارب شلیک کردند و او را کشتند. پس از بررسی محتویات جیب ضارب، مشخص شد که وی «ناصر فخر­آرائی» خبرنگار روزنامۀ «پرچم اسلام» بوده است. شاه نیز به بیمارستان منتقل شد و با چند بخیه، حالش رو به بهبودی رفت.

جالب این بود که شاه بعدها در محافل خصوصی و به طور مبهم، رزم آرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی می‌کرد. برخی معتقدند این ترور (با توجه به تعداد گلوله‌های شلیک شده (پنج گلوله) و ناموفق بودن آن و همچنین گلوله باران شدن ضارب توسط محافظین شاه پس از اتمام گلوله هایش!) احتمالا توسط خود شاه تدارک دیده شده‌است. روایت رسمی و البته متناقض رژیم شاه از ترور نیمه بهمن ۲۷ این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده‌است.

هرچند شاه علنا از حزب توده بخاطر این ترور انتقام گرفت، اما از مذهبی ها هم غافل نماند و باعث تبعید و دستگیری آیت الله کاشانی هم شد.

از آنجایی که چند روز قبل از این تیراندازی، آیت­الله کاشانی، اعلامیۀ شدیداللحنی علیه انگلیس صادر کرده بود و رژیم شاه از این عمل ایشان ناخشنود بود، منزل کاشانی محاصره شد و آیت­الله کاشانی را با ضرب و شتم دستگیر و به سوی قلعه فلک­الافلاک خرم آباد و سپس به لبنان تبعید کردند. همچنین برای اینکه مقاومت دیگری پیدا نشود، حکومت نظامی برقرار شد.

اما یکی از اقداماتی که برای ترور شاه به عمل آمد و ماجرای آن هرگز فاش نشد ، مربوط به سال ۱۳۴۰ شمسی است.

اسکندر دلدم در کتاب “من و فرح پهلوی” این ترور را چنین روایت کرده است: 

در این سال که اوج جنگ سر د میان ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی بود خروشچف رهبر اسبق اتحاد شوروی ملاقات تاریخی خود را در وین با جان اف کندی رییس جمهوری آمریکا به عمل آورد و در این ملاقات بود که بی احتباطی کرد و آن جمله ی معروف را گفت : ایران سیب گندیده ای است که به زودی جلوی پای اتحاد شوروی به زمین خواهد افتاد ! ، بر زبان آورد و باعث هوشیاری آمریکایی ها و متحدان غربی شاه شد . 

خروشچف در وین پیش بینی کرد که به زودی در ایران آشوب های زیادی روی خواهد داد . ولی اتحاد شوروی در این قضایا نقشی نخواهد داشت !

خروشچف درست پیش بینی کرده بود چون ایوان انیسیمویچ رییس عملیا مستقیم کا گ ب طرحی برای ترور شاه تهیه کرده و به تصویب پولیت برونیز رسانده بود .

فادیکین که از چهره های برجسته ی کا – گ – ب بود در مسکو متولد شده و درست قبل از جنگ جهانی دوم ، تحصیلاتش را در دانشکده ی روزنامه نگاری داشنگاه دولتی مسکو به اتمام رسانده بود . وی بعدا وارد خدمات ک – گ – ب شد و آخرین سمت او در این سازمان اجرای اقدامات مستقیم کا – گ – ب شمل سابوتاژ ، اغفال ماموران اطلاعاتی ، و ترور دشمنان اتحاد شوروی در گوشه و کنار جهان بود .

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که نفوذ آمریکاییان در ایران رو به گسترش گذاشت رهبران اتحاد شوروی مشاهده کردند که شاه ایران را به سرپلی برای تجاوز به شوروی کرده و در صورتیکه بین شوروی و آمریکا جنگی در بگیرد آمریکا از ایران به جنوب اتحاد شوروی حمله ور خواهد شد .

همه ی این محاسبات باعث شد تا شوروی درصدد از میان برداشتن دیکتاتور احمق و ضد شوروی ایران برآید .

اداره ی تحت مدیدریت فادیکین مامور اجرای این ترور شد .

فادیکین در ۱۳۴۰ با نام جعلی فادیف وارد تهران شد تا مقدمات ترور شاه را فراهم کند .

طرحی که فادیکین تهیه کرده بود اگرچه به نظر طرحی ساده و امتحان شده در موارد بسیباری بود اما نزدیک یک سال صرف تهیه ی مقدمات و اجرای آن شد .

براسای طرح فادیکین یک دستگاه فولکس واگن قورباغه ای که در آن زمان مقدار زیادی از آن در تهران وجود داشت خریداری شد . این اتومبیل را با اسم و مشخصات جعلی خریداری کردند تا بعدا مورد شناسایی قرار نگیرد .

درون اتومبیل را با مواد منفجره ی قوی که در بسته های دیپلملتیک از مسکو فرستاده شده بودند پر کنند و در یکی از روزهای بهمن ماه ۱۳۴۰ در کنار خیابان شاه آباد (جمهوری فعلی) نزدیک ساختمان مجلس قرار دادند . در آن روز قرار بود شاه برای شرکت در یک جلسه مجلس به بهارستان برود و ساعت عبور و مرور و مسیر شاه توسط ماموران کا – گ – ب دقیقا چند روز قبل شناسایی شده بود . اتومبیل را به وسیله ی یک چاشنی انفجاری (کنترل از راه دور) مجهز شده بود در مسیر عبور شاه قرار دادند و یکی از ماموران با دستگاه کنترل از راه دور در فاصله ی ۵۰۰ متر از اتومبیل حاوی مواد منفجره مستقر شد تا در موقع عبور شاه دکمه ی انفجاری را بفشارد و کلک محمدرضا را بکند .

موقعی که رولزرویس حامل شاه در میان اسکورت موتور سوارانش پیذا شد و اطرافیانش به کنار فولکس واگن رسیدند مامور کا گ ب دکمه ی دستگاه کنترل از راه دور را فشار داد اما دستگاه عمل نکرد و اتومبیل منفجر نشد !

بعدا معلوم شد که اگر این بمب منفجر می شد نه تنها شاه و اطرافیانش را پودر می کرد بلکه تا شعاع ۵۰۰ متری همه چیز را در هم می کوبید و ویران می کرد .

علت عمل نکردن دستگاه انفجاری این بود که شخصی مه دستگاه کنترل ازراه دور را فشرده بود ، حداقل به مدت ۳ ثانیه در همان وضعیت نگه می داشت تا امواج رادیویی به دستگاه انفجاری تعبیه شده در داخل فولکس واگن برسد ، اما او اشنباه کرد و فقط با یک بار فشردن روی دکمه از ترس جانش از محل گریخته بود !

ترور دیگر شاه به بیستم فروردین ۱۳۴۴ بازمی گردد، بیستم فروردین ماه سال ۱۳۴۴ موقعی که محمدرضا وارد محوطه کاخ مرمر می‌شد به محض آنکه درِ ِاتومبیل را باز می‌کند و از رولزرویس پیاده می شود سرباز وظیفه گارد شاهنشاهی به نام رضا شمس‌آبادی ( اهل کاشان ) خودش را سریع به محمدرضا رسانده و او را به رگبار مسلسل می‌بندد. 

روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۴۴ تصمیم گرفت هنگام ورود « محمدرضا پهلوی » به کاخ مرمر، او را به هلاکت رساند. او در مقابل در ورودی کاخ قرار گرفت، اما به علت تأخیر چند دقیقه‌ای شاه، نقشه عملی نشد. استوار بابایی که در پشت یکی از درختان مخفی شده بود، او را مورد هدف قرار داد؛ اما شمس‌آبادی او را به هلاکت رساند. سپس با استوار آیت لشگری روبه‌رو شد. آیت لشگری نیز به سرنوشت بابایی دچار شد. شاه به سمت دفتر خود دوید. رضا نیز به دنبالش رفت و فریاد زد: من باید این جلاد را بکشم. رسانه های رژیم شاه خبر این سوء قصد را چنین  اعلام کردند: «رضا شمس‌آبادی از نیروهای حزب توده بوده که با این عمل خواسته است شاه با تدبیر و دلسوز ملت را از میان بردارد» 

محمدرضا که در حال فرار به داخل ساختمان کاخ بود زمین می خورد و همین زمین خوردن سبب می‌شود گلوله‌ها به محمدرضا نخورد، همزمان سایر نگهبانان خود را به شمس آبادی رسانده و او را به گلوله می‌بندند.

شمس آبادی که جوانی قوی هیکل و قوی بنیه بوده در حالیکه بالغ بر پانزده گلوله به جاهای حساسش خورده بود بازهم جلو رفته و در این حال به شلیک ادامه می داده است تا اینکه یکی از گاردها گلوله‌ای به مغز او شلیک و او را مقتول می‌سازد. 

دراین حادثه دو نفر از درجه‌داران  گارد شاهنشاهی جان خود را از دست دادند اما محمدرضا که در زیر میز اطاق کار خود پناه گرفته بود از مرگ حتمی نجات یافت.

پس از این حادثه ساواک وارد کار شد و ما از روی تحقیقات ساواک مطلع شدیم که این حادثه تروریستی توسط یک گروه مائوئیستی به رهبری « پرویز نیکخواه » سازماندهی و اجرا شده بود. 

ساواک موفق شد علیرغم کشته شدن رضا شمس آبادی سرنخ‌هایی به دست بیاورد و اعضای گروه تروریستی پرویز نیکخواه را دستگیر نماید.

آنها یک عده جوان تحصیل کرده در انگلستان بودند که پس از پایان تحصیلات خود برای انجام اقدامات تروریستی به ایران آمده بودند .

محمدرضا پس ازاطلاع از ماوقع ماجرا دستور داد مهندس پرویز نیکخواه نفر اول این گروه تروریستی را به کاخ بیاورند و با او مواجهه دهند !

در پرونده پرویز نیکخواه عکسی بود که او را پشت سر مائو رهبر چین کمونیست نشان می‌داد و ساواک این عکس را دلیل ارتباط آنها با چین می‌دانست اما محمدرضا این مسئله را قبول نداشت و معتقد بود همه این حوادث زیر سر شرکتهای نفتی انگلستان است.

روایت فرح پهلوی از دیدار پرویز نیکخواه و محمدرضا پهلوی نیز خواندنی است، فرح می نویسد: روزی که پرویز نیکخواه را به قصر آوردند من هم حضور داشتم. او چند قدم مانده به ما برسد سلام و تعظیم کرد.

محمدرضا گفت: « مردک برای چه می‌خواستی مرا بکشی؟! »

مهندس نیکخواه جواب داد:

« اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم! »

ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) که در کنار نیکخواه ایستاده بود اجازه خواست تا گزارشی را به عرض ما برساند اما محمدرضا به او تشر زد و گفت :

« اگر شما وظایف خودتان را درست انجام داده بودید این اتفاق نمی‌افتاد ! »

در این موقع نصیری ساکت شد و محمدرضا از نیکخواه خواست تا صادقانه همه چیز را شرح بدهد . . . . . .

در پایان این گفتگو اقای نیکخواه از محمدرضا تقاضای عفو و بخشش کرد و من هم پادرمیانی کردم و از محمدرضا خواستم تا او را ببخشد.

محمدرضا رو به ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) کرد و گفت :

« نظر شما چیست؟ »

ارتشبد نصیری گفت :

« امر امر اعلیحضرت است اما اگر نظر جانثار را بخواهید باید عرض کنم این شخص باید فورا اعدام و مایه عبرت دیگران شود ! » 

من بار دیگر از محمدرضا خواستم او را ببخشد و محمدرضا در کمال بهت و ناباوری گفت که « نیکخواه را می‌بخشد ! » . . . . .

بدین ترتیب نیکخواه از مرگ حتمی نجات یافت و پس ازآن خود را در خدمت اهداف ” انقلاب سفید شاه و مردم ” قرار داد.

پرویز نیکخواه مرد متفکری بود و خدمات زیادی در حزب رستاخیز ملت ایران و سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انجام داد.

بدین ترتیب آقای نیکخواه که به قصد ترور محمدرضا و نابودی رژیم سلطنتی ایران به مملکت وارد شده بود در زمره وفادارترین خدمتگزاران رژیم قرار گرفت !

نیکخواه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط شیخ صادق خلخالی به اعدام محکوم شد.

فرح می گوید: او چند بار به طور خصوصی از من خواست تا به محمدرضا بقبولانم که با یک اقدام انقلابی و شجاعانه سیستم پادشاهی را در کشور ملغی و نظام جمهوری براساس موازین دموکراسی و رأی مردم ایجاد نماید و با این کار نام خود را در تاریخ جاودانه کند . “

 

منبع: سایت خط امام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots