نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

نماز تجلی‌گاه عروج مومن

اسلامی و شیعه - نماز - ستون دین - اقامه نماز - مهدی صفری - ستاد اقامه نماز - گروه فرهنگی نماز تجلی‌گاه عروج مومن - پایگاه حفظ و نشر ارزش های نماز و عبادت با خدا

کتابخانه
پرسش و پاسخ
احادیث معراجی
پیوندها
کانال ما در آپارت
نظرسنجی
درباره
نماز معراج مومن است؛
کسی که قلبش همواره آکنده از حضور خداست؛
معراج یعنی تمرین پرواز بلکه خود پرواز؛ پرواز از تنگنای ملک به فراخنای ملکوت واز طبیعت پست به حقیقت محض پرکشیدن به سوی آستانی که برای پرواز هیچ محدودیتی ندارد.

اگر سنگینی گناه زمین گیرت نکرده باشد؛

اگر بند بند تعلق تو را میخکوب خاک نکرده باشد؛

اگر بال پروازت در آتش عصیان نسوخته و در یک سخن اگر خودت حال پریدن وپر زدن داشته باشی؛

اگر روزی چند بار آنجا بروی کم کم از این جا فاصله می گیری و به آنجا دل می بندی.

پس باید همراه نماز بریدن از اینجا با شد،وهر نماز،آخرین آهنگ کنده شدن از این دنیا وهمانند آخرین پله ای که برای صعود قدم بر آن می نهی.

از این روست که:«نماز تجلی گاه عروج مومن» است.
گالری تصاویر
برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید
فراخوان لذت بخش ترین نماز
آخرین نظرات
دفتر مراجع
سايت دفتر امام خامنه اي

سايت دفتر آيت الله سيستاني

سايت دفتر آيت الله صافي گلپايگاني

سايت دفتر آيت الله محمد تقي بهجت

سايت دفتر آيت الله وحيد خراساني

سايت دفتر آيت الله مکارم شيرازي

سايت دفتر آيت الله تبريزي

سايت دفتر آيت الله فاضل لنکراني

لوگو مسابقه

چهارمین دوره مسابقات وبلاگ نویسی سراسری با موضوع نماز

کد لوگو

نماز تجلی‌گاه عروج مومن


خردورزی از دیدگاه امام رضا (ع)

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که نامش تلألؤ آفرین است در مدت زمان کوتاهی به اندازه تمام تاریخ فضا را روشن کرده، هم جهالت گذشتگان را برطرف نمود و هم راه رهایی از ضلالت آیندگان را نمودار ساخت. بی تردید غوص در دریای ولایت علوی و رضوی می تواند راهگشای دروازه های هدایت بشری گردد.  مقاله حاضر تنها به گوشه کوچکی از بحر مواج زندگی سراسر معرفت آن حضرت اشاره نموده و در صدد است ضرورت خردورزی را از دیدگاه با کرامت آن حضرت به نظاره بنشیند و در این راستا ابتدا به مفهوم و گستره و ضرورت عقل اشاره نموده و آنگاه به تأملی در وضعیت عقلگرایی و خردورزی در عصر زندگی حضرت و دیدگاه ایشان در مقوله عقل و خرد چه در حوزه نظری و عملی خواهیم پرداخت.


مقدمه
ما مسلمانان بر این باوریم که خدای حکیم همواره سفیرانی برای رهنمون نوع بشر به سوی سعادت حقیقی گسیل داشته است که در پرتو راهنمایی آنان و به کار گرفتن نسخه شفا بخش رفتاری، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی آنان می توان به بی نقص ترین زندگی دست یافت.


امامان و راهنمایانی که در صدد رشد عقل ابتدایی بشر بوده اند، قدم به قدم با ستاره پرستان، ماه پرستان، و خورشید پرستان پیش آمده اند و آنان را به میدان استدلال فراخوانده اند و ضعف یکایک آنها را در ارتباط داشتن دائمی با مخلوقات ادعایی خویش و محکومیت و اسارت آنها در چنگال قوانین طبیعت و متحرک و حادث بودنشان را نشان داده اند تا بدینسان مردم رشد عقلی یابند و به خدای یگانه رهنمون شوند.


و البته هرچند علوم و معارف بشری نیز همواره در حال تعمیق و توسعه است لیکن تا علوم آسمانی و معارف وحیانی از مجرای پر فیض ولایت جاری نشود و در دشت قلوب انسانها دفینه های عقول آنان را آشکار نسازد نه سامانی برای آن علوم می توان تصور کرد و نه امنیت علمی و ثبات عملی برای آن معارف می توان امید داشت.

امام رضا علیه السلام از جمله این سفیران الهی است که همچون سایر انوار الهی و معصومان هدایتگر بشری تمامی عمر با برکت خویش را در جهت هدایت جمله بشریت صرف نمود و حکمتهای نظری و عملی ایشان آنقدر گهربار است و انسان ساز که بی تردید با توسل به آن و تأسی از ایشان می توان به سعادت حقیقی و ماندگار دست یافت.

لذا با این هدف به تبیین دقیق تر چهره و وجه علمی امام علیه السلام و رویکرد عقلگرایی و خردورزی آن حضرت پرداخته و به این مهم دست می یابد که توجه و تأسی به این وجهه نیز همچون نقش هدایت بخشی امام در جامعه، می تواند در تمام زمانها ثبات، امنیت و آرامش علمی و معرفتی را در مقام تبیین، اثبات و دفاع از دین ایجاد نماید.


مفهوم و گستره عقل و عقلانیت

«عقل» عبارت است از قوه تنظیم معلومات برحسب روابط و مناسباتی معین همچون روابط و مناسبات میان علت و معلول، اصل و فرع، نوع و جنس، هدف و وسیله و نظایر آنها.1 بنابراین عقل یکی از استعدادهای انسان است که توسط آن می تواند حقایق را تشخیص دهد شناسایی کند و دسته بندی و نقد نماید؛ و عقلانیت منشی است که انسانها یا گروههای انسانی در افکار، اعمال و نهادهای اجتماعی خود به نمایش می گذارند.2


از یک دیدگاه، عقل به دو حوزه نظری و عملی تقسیم می شود. عقل نظری آن بخش از عقل است که با آن واقعیات فهمیده می شوند و جهان ادراک می گردد. عقل عملی بخش دیگری از عقل است که بایدها و نبایدها را مشخص می کند. ارسطو سه حوزه برای عقل عملی قائل بود: اخلاق، سیاست و تدبیر منزل. اما اصولاً می توان گفت که هر چیزی که باید و نباید اخلاقی به همراه داشته باشد در حوزه عقل عملی قرار می گیرد و این همان چیزی است که در اصطلاح اسلامی به آن «حکمت» گفته می شود.عقلانیت نیز در هر دوی این حوزه ها می تواند جریان یابد. فهم نظری از جهان وقتی عقلانی است که منطبق بر اصول باشد و از معیارها و روشهای معینی تبعیت کند. همچنین کنش انسانها که پیش فرض آن بایدها و نبایدهاست می تواند عقلانی یا غیر عقلانی باشد.3


ضرورت و کارکرد عقل

در بیان ضرورت و کارکرد عقل بخصوص در ارتباط با گزاره های دینی باید گفت شش نقش متفاوت برای عقل قابل تصور است؛4 یعنی نقش عقل را در شش مقام می‌توان در نظر گرفت: 1) در مقام فهم معنای گزاره‌های دینی؛ 2) در مقام استنباط گزاره‌های دینی از متون مقدس؛‌3) در مقام انتظام بخشیدن به آنها؛ 4) در مقام تعلیم گزاره‌های دینی؛ 5) در مقام اثبات گزاره‌های دینی و 6) در مقام دفاع از آنها.


پرواضح است که جامعه دینی در مقام استنباط و فهم و تعلیم گزاره‌های دینی از عقل بهره می‌جوید. موافقان و مخالفان دخالت عقل در دین، بر این سه کارکرد اتفاق‌نظر دارند. کارکرد چهارم عقل، یعنی انتظام بخشی به گزاره‌های دینی، نیز چندان محل اختلاف نیست.

حتی ایمان‌گرایان و ظاهرگرایان نیز مجموعه ناهماهنگی از گزاره‌های دینی را نمی‌پذیرند. اما درباره کارکرد پنجم و ششم؛ دو نقش اثبات و دفاع از گزاره‌های دینی، اختلاف بر سر این است که آیا گزاره‌های دینی را باید به مدد عقل به اثبات رساند و از آنها در برابر اشکالات و شبهات دفاع عقلانی کرد یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا برای تعیین اعتبار گزاره‌های دینی، باید آنها را عقلانی کرد؟ اگر عقل دخالتی دارد، ‌نقش آن تا چه حد است؟

این پرسش ها را شاید نتوان مختص به زمان کنونی و قرن تمدن بشری دانست بلکه با مطالعه تاریخ در می یابیم که یکی از دورانهایی که در آن چنین انگیزشی در طرح مسائل مربوط به عقل و عقل گرایی وجود داشته دوران زندگی امام رضا علیه السلام است. لذا در ادامه، پاسخ را از دیدگاه آن امام همام بررسی خواهیم نمود.


وضعیت عقل گرایی در عصر امام رضا علیه السلام

با اینکه اسلام در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از محیط حجاز بیرون نرفت ولی چون زیربنایی محکم و استوار داشت بعد از رحلت آن حضرت به سرعت رو به گسترش نهاد چنانکه در مدت کوتاهی سراسر دنیای متمدن آن عصر را فراگرفت و باقیمانده تمدنهای پنج گانه عظیم روم، ایران، مصر، یمن، کلده و آشور را که در شمال، شرق، غرب و جنوب حجاز بودند در کوره داغ خود فرو برد تا آنچه خرافه و ظلم و استبداد و انحراف بود بسوزد و آنچه مثبت و مفید بود زیر چتر تمدن شکوهمند اسلامی با صبغه الهی و توحیدی باقی بماند بلکه رشد و نمو یابد.


طبیعت علم دوستی اسلام سبب شد که به موازات پیشرفتهای سیاسی و عقیدتی در کشورهای مختلف جهان، علوم و دانشهای آن کشور ها به محیط جامعه اسلامی راه یابد و کتب علمی دیگران از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم به زبان تازی که زبان قرآن بود ترجمه شود.

علمای اسلام که فروغ اندیشه خود را از مشعل قرآن گرفته بودند دانشهای دیگران را مورد نقد و بررسی قرار دادند و ابتکارات و ابداعات جدید و فراوانی بر آن افزودند و بر ماده فرهنگ و تمدن گذشته صورت نو و صبغه اسلامی زدند.

ترجمه آثار علمی دیگران از زمان حکومت امویان شروع شد و در عصر عباسیان مخصوصاً زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید. البته این حرکت علمی چیزی نبود که به وسیله عباسیان یا امویان پایه گذاری شده باشد این نتیجه مستقیم تعلیمات اسلام در زمینه علم بود که برای علم و دانش وطنی قائل نبود و به حکم اطلبوا العلم ولو بالصین و اطلبوا العلم ولو بسفک المهج و خوض اللجج5 مسلمانان را به دنبال آن می فرستاد هرچند در دور افتاده ترین نقاط جهان یعنی چین و با پرداختن هرگونه بها در این راه حتی خون بود. و امام رضا علیه السلام در زمانی می زیست که چنین اتفاقی در صحنه جامعه اسلامی رخ می داد.6 ظهور نهضت ترجمه به واسطه مأمون و ترویج موج عقل گرایی افراطی معتزله از این نمونه بود.

دکتر طه حسین اندیشمند مصری در این باره می نویسد:
«چیزی نگذشت که مسلمانان با فرهنگهای بیگانه بخصوص با فرهنگ یونانی و از همه بیشتر با فلسفه یونان آشنا شدند. اینها همه روی مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسیله دفاع از دین خود قرار دادند آنگاه قدمی فراتر نهادند و عقل قاصر بشری را بر هر چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بی نیاز از سرچشمه وحی دانستند. این ایمان افراطی به عقل، آنان را فریفته ساخت و به افراط و دوری از حق گرفتار آمدند.»

7 مخالفت سرسختانه برخی با این عقل گرایی افراطی از سویی و وجود مخالفت مکتب اشعری با هرگونه عقلانیتی از سوی دیگر این ضرورت را ایجاب نمود که اسلام حقیقی به یاری مسلمانان بیاید. آیا باید به کلی عقل را کنار می گذاشتند و به همان ظواهر نصی که در اختیار داشتند بسنده می نمودند؟

و یا دیدگاه اعتزال و منطق ارسطو و فلسفه یونان، عقیده صحیح و بدون خدشه به شمار می رفت؟ نظر امام رضا علیه السلام به عنوان اسلام مجسم و حقیقی کدام یک از این دو بود؟


عقل گرایی از منظر امام رضا علیه السلام

از آنجایی که امام رضا علیه السلام دانش خود را از جد بزرگوارش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ارث برده بود سرچشمه جوشانی از علم و فضیلت در سینه داشت که تشنگان دانش و معرفت از فیض او بهره می بردند و عطش خود را در فهم معضلات و حل مشکلات فرو می نشاندند.


عن ابی الصلت عبدالسلام بن صالح الهروی قال ما رأیت اعلم من علی بن موسی الرضا و لا رآه عالم الا شهد له بمثل شهادتی و لقد جمع المأمون فی مجالس له ذوات عدد علماء الادیان و فقهاء الشریعه و المتکلمین فغلبهم عن آخرهم حتی ما بقی احد منهم الا اقر له بالفضل و اقر علی نفسه بالقصور.8


از ابی الصلت هروی نقل شده که گفته است من از علی بن موسی الرضا دانشمند تر و عالمتر ندیده ام و هیچ عالمی او را دیدار نکرد مگر اینکه همین را مانند من شهادت داد. مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گردآورد همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند و به فضل و برتری او اقرار و به ناتوانی خود اعتراف کردند.


علاوه بر این، حضرت  در جایی دیگر در بیان قیمت و گرانبهایی عقل می فرمایند: صدیق کل امریء عقله و عدوه جهله.9 صدیق به معنای دوستی است که هرگز در روابط خود خیانت نمی کند. از دیدگاه امام رضا علیه السلام عقل سلیم دوستی است که در راهنمایی انسان صادقانه عمل می کند و آن چراغی است فرا راه آدمی به سوی خیر و سعادت.
امام رضا علیه السلام تفکر در مبدأ حقایق اشیا را بالاترین مرتبه عبادت می داند. چنانکه می فرماید: لیس العباده کثره الصلوه و الصوم، انما العباده التفکر فی أمر الله عزوجل.10 عبادت به فراوانی نماز و روزه نیست بلکه عبادت تفکر در امر خدای تعالی است. زیرا تفکر درباره معبود قهراً عبادت عملی را به همراه می آورد.


حضرت می فرماید: ان العلم حیاه القلوب من الجهل و ضیاء الابصار من الظلمه و قوه الأبدان من الضعف. یبلغ بالعبد منازل الأخیار و مجالس الابرار و الدرجات العلی فی الدنیا و الآخره. الذکر فیه یعدل بالصیام و مدارسته بالقیام، به یطاع الرب و یعبد و به توصل الارحام و یعرف الحلال من الحرام، العلم أمام العمل و العمل تابعه یلهم به السعداء و یحرمه الأشقیاء، فطوبی لمن یحرمه الله منه حظه.11


علم، قلبها را از جهل بیرون می سازد و به آنها حیات می بخشد و دیدگان را از تاریکی بیرون می آورد و به آنها نور می دمد. علم، بدنها را از ضعف و ناتوانی می رهاند و به آن نیرو می بخشد. علم، بنده را به جایگاه شایستگان و مجالس نیکان و درجات عالی دنیا و آخرت می رساند. مذاکره علمی، معادل روزه داری است و تدریس علم، همسان نماز است.

به واسطه علم، پروردگار اطاعت و عبادت می شود و به واسطه علم، صله رحم محقق و حلال و حرام شناخته می شود. علم، پیشگام عمل است و عمل پیرو آن، سعادتمندان از علم بهره می گیرند و شقاوتمندان از آن محرومند. خوشا به حال کسی که خداوندبهره علم را بر او حرام نکرده است.


با این نگاه اجمالی به وجهه علمی گفتار و کردار امام رضا علیه السلام لااقل این نکته بر ما روشن می شود که عقل و دین هر دو از مواهب و نعمات گرانبهای الهی برای بشریت هستند و کرامت آدمی در تکریم و تعظیم هر دوی آنهاست و اقبال به یکی و ادبار از دیگری پیامد های خسارت بار و جبران ناپذیری را به دنبال دارد به گونه ای که مسلماً تکیه به عقل صرف و پرهیز از دین، باعث طغیان انسان و بی مهار شدن نفس می شود که بی هویتی و سرگشتگی و بحران انسان معاصر نیز زائیده خرد ورزی افراطی جهان معاصر است. لذا بر همین اساس برخی از اندیشمندان مغرب زمین، عصر حاضر را عصر اضطرابAge of Anxiety  نامیده اند.12 و به قول آرتور کوستلر «انسان قرن بیستم یک روان پریش اساسی است چرا که برای پرسش از معنای زندگی هیچ پاسخی را نمی یابد.»13 از طرف دیگر، دینی که فارغ از عقل باشد یا گرفتار جهالت می شود و یا در انواع خرافه ها و تحریفها آلوده می گردد و در نهایت در چنبره جمود و تحجر و تعصب گرفتار می شود بنابراین ابتدا فهم و سپس دفاع معقول از دین تنها راه صحیحی است که باعث دست یافتن به سنت معهود آن امام عزیز می گردد. چنانکه حضرت رضا علیه السلام خود می فرماید: رحم الله امرء أحیی أمرنا.خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند.به ایشان عرض شد چگونه امر شما را زنده می کند؟حضرت فرمودند: یتعلم علومنا و یعلمها الناس فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا.14 کسی که علوم ما را فرا گیرد و آن را به مردم بیاموزد امر ما را زنده کرده است چون اگر مردم از سخنان زیبای ما آگاه گردند قطعاً از ما پیروی خواهند کرد.


سویه عقل گرایی حضرت در قالب مناظرات علمی
علم - چنانکه می دانیم- یا تصوری است و یا تصدیقی و تصدیقات نیز از جهت ماده بر پنج قسم است: برهان، خطابه، جدل، شعر و مغالطه.
اما اینکه کدام یک از این پنج قسم استدلال در مناظرات علمی حضرت وجود دارد را می توان از کلام خود ایشان استنباط نمود: الامام... یدعو الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه.15وجود مبارک امام هشتم علیه السلام با این بیان به این رویه عقل گرایی اشاره می کنند که امام در برخورد با اندیشمندان با برهان و دلیل سخن می گوید زیرا او برهان کامل است. حجت الله است و در برخورد با مردم که اهل استدلال و برهان نیستند با موعظه و خطابه و با مخالفان با جدال احسن. و دلیل عدم اشاره به شعر و مغالطه شاید این باشد که اولاً قیاسات شعری و مغالطی در شأن حجت خدا نیست و ثانیاً قیاسات شعری و مغالطه علم آور و یقینی نیست.16
مباحث و مناظراتی نیز که امام رضا علیه السلام با سران و نمایندگان ادیان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتیازات و خصوصیتهای خاص خود که محتوای آنها چیزی جز تبیین علوم و معارف اسلامی نبوده از یک درخشش خاصی برخوردار بود و آن تجلی بعد منطقی و عقلانی در نوع استدلال هایی بود که اقامه می فرمود. با مراجعه به سخنان و مناظرات ایشان به راحتی می توان به این نکته دست یافت که هر سخنی از آن حضرت در خصوص اثبات مدعای خود با اصول منطقی و عقلانی همراه بوده است به گونه ای که عنصر تعقل و خرد پذیری جزء لاینفک استدلالهای آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دین و مذهب بوده است. و صد البته همین نکته هم باعث محکوم شدن و ساکت ماندن مخالفین در مقابل امام علیه السلام و در نتیجه هدایت و مشرف شدن آنها به دین اسلام و تشیع بوده است. که با در نظر گرفتن نقطه مشترک و مقبول بین طرفین که همان اصول منطقی و عقلی است صورت می گرفت.17
رابطه پرسشگری و عقل گرایی
همچنانکه عقلگرایی، خود را در تعلیم و تعلم و تفقه و تفکر نشان می دهد پرسشگری نیز از جمله اموری است که لازمه عقلگرایی و خردورزی است که آن را در سیره امام رضا علیه السلام به وضوح می بینیم و این در حالی است که بود که اهل حدیث در عالم اسلام پرسش را بدعت و دم فرو بستن را واجب می شمردند. شبلی نعمان می نویسد: مردم وقتی که از محدثان می پرسیدند که خدا وقتی که جسم نیست چگونه ممکن است بر عرش متمکن باشد در پاسخ می گفتند: الکیف مجهول و السؤال بدعه.18 کیفیت آن نامعلوم و پرسیدن هم بدعت است. اما  ائمه بزرگ ما هم تشویق به سؤال می کردند و هم راه و رسم صحیح سؤال کردن را نشان دادند. عن الرضا علیه السلام: سل تفقهاً و لا تسأل تعنتاً... 19
امام رضا علیه السلام فرمودند: برای دانستن سؤال کن نه برای مغلوب ساختن دیگران.هنگامی که با نهضت ترجمه تحول فکری و فرهنگی در جامعه اسلامی ایجاد شد و مسائل جدیدی جایگزین مسائل موجود شد و معیارها و مبانی و روشها نیز تغییر کرد بر همین اساس بر خلاف برخی از رهبران ادیان و مذاهب که پرسش را زمینه گسترش شبهات و مقدمه شک و بی اعتقادی می دانستند و در مواجهه با آن دچار گسست فکری می شدند امام رضا علیه السلام با اطمینان از مبانی دینی و بصیرت و آگاهی به جای نقل حکایت به درک درایت و با استقبال از تضارب آرا به مناظره و مباحثه و طرح مسائل نوین دین شناسی پرداختند.20
گستره خردورزی از دیدگاه امام رضا علیه السلام
چنانکه در ابتدا گفتیم از یک دیدگاه، عقل به دو حوزه نظری و عملی تقسیم می شود. که با نظر به آنچه از خردورزی حضرت بیان کردیم روشن می شود که توجه حضرت نیز به هر دو حوزه معطوف بوده است و این نشان از لزوم به کار بردن عقل و عقلگرایی در هر دو حیطه دارد که به هردوی آنها اشاره می کنیم:
الف: عقلگرایی نظری
استقبال اهل بیت و از جمله امام رضا علیه السلام از مباحث آزاد میان ادیان و حضور در این میدان نشانگر آن است که آنان مبانی اعتقادی اسلام را دارای پایه های برهانی و عقلانی قوی دانسته و اعتقاد داشتند که معارف دین با عقل و علم قابل دفاع بوده و هست. امام رضا علیه السلام با اطمینان به حقانیت دین و واقعگرایی شریعت محمدی ضمن استقبال از ژرفکاوی عقلی در مباحث دینی همواره پرسشهای دینی را ارج نهاده و پیروان خود را به تأمل و تدبر و مناظره و مباحثه علمی دعوت می نمودند. بر همین اساس امام رضا علیه السلام با حرکت علمی همراه با عقلانیت و استفاده از فرصتها در مباحث و دانش سرشار خود و با احاطه علمی بر مبانی ادیان و مذاهب دیگر تحول علمی عظیمی در تاریخ اسلام ایجاد نموده اند. در آن زمان عقلگرایان افراطی که در علم فقه،  به قیاس و رأی عمل نموده و در اصول عقاید، به اصطلاح معتزله نامیده می شدند برای پاسخ گویی شبهات به وجود آمدند و سعی داشتند تعالیم و شبهات دینی را با عقل ناقص انسانی توجیه و تفسیر کنند و در نتیجه از راه صحیح منحرف شدند به عنوان مثال امامت علی علیه السلام را با دلایل عقلی خود زیر سؤال بردند.

و به شدت نیز توسط مأمون حمایت می شدند در حالیکه مناظراتی از حضرت در اثبات امامت خود و بیان مقام و معرفت امام نقل شده است.31
به عنوان مثال در اثبات عقلانی نخستین مبانی اعتقادی(توحید) می بینیم که حضرت در پاسخ یکی از مادیون که از ایشان دلیلی را براثبات وجود خداوند درخواست نمود، استدلال بر برهان نظم را بیان نمودند که به روشنی و قابل فهم تمامی عقول است. حضرت فرمود:  انی لما نظرت الی جسدی فلم یمکنی زیاده و لا نقصان فی العرض و الطول و دفع المکاره عنه و جر المنفعه الیه، علمت ان لهذا البنیان بانیاً فاقررت به مع ما اری من دوران الفلک بقدرته و إنشاء السحاب و تصریف الریاح و مجری الشمس و القمر و النجوم و غیر ذلک من الآیات العجیبات المتقنات علمت ان لهذا مقدراً و منشأ. 21


من چون به جسد خود نظر افکندم و امکان کم و زیاد کردن در آن و نیز دفع زیانها و جلب منافع را برای آن در خود نیافتم دانستم که این بنیان و ساختمان را سازنده ای است و بدین سان به وجودش اقرار نمودم علاوه بر اینکه می بینم گردش افلاک به قدرت او و پیدایش ابرها و حرکت بادها و جریان خورشید، و ماه و ستارگان و دیگر نشانه های شگفت آور و در عین حال روشن را به دست او یافتم دانستم که از برای تمام اینها گرداننده و پدید آورنده ای وجود دارد.

امام علیه السلام در این کلام ضمن اشاره به پیچیدگی و در عین حال هماهنگی خاص اجزاء بدن به عنوان آیات انفسی و نظم حاکم در طبیعت و امور عجیبی که در آن دیده می شود دخالت خود را در این نظم نفی نموده که این را می توان نفی نظم درونی و علیت ذاتی دانست که دیوید هیوم انگلیسی آن را بیان نموده است.22

در جایی دیگر آن حضرت در پاسخ به شخصی که دلیل بر حدوث عالم طلب نمود می فرماید: انت لم تکن ثم کنت و قد علمت انک لم تکون نفسک و لا کونک من هو مثلک.23

تو نبودی سپس بوجود آمدی و تو خود می دانی که نه تو خود، خویش را ایجاد کردی و نه کسی مانند تو تو را بوجود آورده است.حضرت در این کلام مختصر عرضی بودن وجود آدمی را دلیل بر حدوث وی گرفته اند چه اگر وجود عین ذات بود لازمه وجوب ذاتی وجود، قدمت ذاتی و زمانی آن است. وجوب ذاتی با حدوث ذاتی سازگار نیست و این معنا را با جمله انک لم تکن نفسک بیان فرمود و با توجه به اینکه حضرت در جای دیگر فرمودند: کل قائم فی سواه معلول.24 بنابراین بعد از اثبات حدوث و عرضی بودن وجود انسان لاجرم معلولیت او نیز ثابت می شود از این رو آن حضرت بعد از نفی وجود ذاتی انسان بلافاصله علت خارجی را جستجو نموده و از آنجا که انتها و اتکای عرضی به عرضی، مستلزم دور و تسلسل است تکیه گاه ممکنات و حادثات نمی تواند ممکن و حادثی دیگر از جنس خودشان باشد و لا کونک من هو مثلک و بدینسان حضرت با بهره گیری از شیوه قسر و تقسیم، یک قسم را فرا روی مخاطب قرار می دهند و آن منتهی شدن سلسله علل و معالیل امکانی به واجب الوجود بالذات است. و در جای دیگر به قدم زمانی او تصریح نموده و در جواب شخصی که سؤال از ابتدای زمانی واجب الوجود می کند می فرماید: اخبرنی متی لم یکن فاخبرک متی کان. 25 چرا که دانسته شد حدوث لازمه موجودات امکانی است و دقیقاً به همین جهت است که آن حضرت شدیداً کسی را که در مورد خدا سؤال می کند کیف هو؟ و أین هو؟ تخطئه کرده و می فرماید: ویلک ان الذی ذهبت الیه غلط هو و أین الأین و کان ولا أین و کیف الیف و کان ولا کیف فلا یعرف بکیفوفیته و لا بأینونیته و لا یدرک بحاسه و لا یقاس بشیء.26 چرا که کیف و أین هر دو از مقولات عرضی و از تقسیماتی است که بر ماهیات امکانی وارد می شود و حق تعالی فوق مقولات و جاعل آنان است.


آیا با وجود این میزان توجه حضرت به عقلگرایی در پاسخ گویی شبهات، می توان از به کاربردن استدلال عقلانی در کنار توجه به نقل معتبر دینی واهمه ای داشت؟ و آیا نمی توان این حقیقت را دریافت که لااقل یکی از ابعاد رسیدن به سعادت واقعی، پیروی و ادامه دادن همین مسیر است؟ و اگر توجه به عقل و عقلانیت به کلی مذموم بود آیا هیچگاه منجر به حضور ایشان در حلقات و مناظرات علمی ادیان مختلف می شد؟


  ب: عقلگرایی عملی
و اما مراتب کمال انسانیت هنگامی حاصل می شود که شخص از سلامت و رشد عقل عملی نیز برخوردار باشد. انسان هنگامی می تواند حقایق را خوب تمیز دهد و هر چیزی را خوب اندازه گیری کند که عقل خود را در مسیر حکمت الهی قرار دهد و تنها در این صورت است که به سلامت عقل دست یافته است.عن الرضا علیه السلام: انه سٍُئل ما العقل؟ قال: التجرع للغصه و مداهنه الاعداء و مداراه الاصدقاء.27


از امام رضا علیه السلام سؤال شد عقل چیست؟ حضرت فرمود: عقل آن است که انسان غصه ها را فرو برد و گرفتاریها را تحمل نموده و با دشمنان بسازد و با دوستان مدارا کند.

و در جایی دیگر می فرماید: لا یتم عقل امرء مسلم حتی تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول و الشر منه مأمون یستکثر قلیل الخیر من غیره و یستقل کثیرالخیر من نفسه لا یسأم من طلب الحوائج الیه و لا یمل من طلب العلم طول دهره، الفقر فی الله احب الیه من الغنی و الذل فی الله احب الیه من العز فی عدوه و الخمول أشهی الیه من الشهره. ثم قال العاشره و مالعاشره: قیل له: ما هی؟ قال لا یری احداً الا قال: هو خیر منی و اتقی. انما الناس رجلان: رجل خیر منه و أتقی و رجل شر منه و أدنی.

فاذا لقی الذی هو شر منه و أدنی قال: لعل خیر هذا باطن و هو خیر له و خیری ظاهر و هو شر لی. و اذا رأی الذی هو خیر منه و أتقی تواضع له لیلحق به. فاذا فعل ذلک فقد علا مجده و طاب خیره و حسن ذکره و ساد أهل زمانه. 28


امام هشتم علیه السلام فرمود: عقل هیچ مسلمانی به کمال نمی رسد مگر آنکه ده صفت در او یافت شود:
1. مردم از وی همیشه آرزوی خیر داشته باشند.

2. از شرش در امان باشند.

3. خیر دیگران در نظرش زیاد جلوه کند.

4. خیر خودش را اندک شمارد.

5. اگر از وی هر حاجتی بخواهند خسته نشود.

6. در طول عمرش از طلب علم ملول و دلتنگ نشود.

7. نیازمندی در رابطه با خدا از ثروت در نزد او محبوبتر باشد.

8. خواری در رابطه با خدا از عزت به دست آوردن در نزد دشمنان خدا نزد او گرامی تر باشد.

9. گمنامی نزد او لذت بخش تر از شهوت باشد.سپس فرمود: اما صفت دهم و چه دهمی. سؤال شد آن چیست؟

فرمود:

10. کسی را نبیند جز آنکه او را از خودش بهتر و با تقوا تر بینگارد زیرا در این مورد مردم دو دسته اند: دسته ای بهتر و با تقواتر از او و دسته ای در مرتبه پایین تر.

هرگاه کسی را ملاقات کند که از وی در مرتبه پایین تری است با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند و اگر کسی را ببیند که بهتر از اوست در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود. هرگاه کسی به این درجه از کمال رسید مقامی ارجمند یافته و خیرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نیکش همه جا یاد می شود و برتر از اهل زمان خویش می گردد.


سخن پایانی

با توجه به آنچه بیان شد – که تنها قطره ای از اقیانوس بی کران بود- و نیز با تأمل و تعمق در سیره حضرت رضا علیه السلام در نشر و تبلیغ و دفاع از مبانی دینی می توان دریافت که عقل در گستره دین جایگاه خاصی داشته و نقش مهمی نیز در فهم گزاره های دینی و تعلیم و تبیین و دفاع از آنها دارد. عقل موجودی است که جز در برابر حق خضوع نمی کند زیرا تنها چیزی که به عقل اطمینان می دهد یقین است لذا رسیدن به سعادت حقیقی هنگامی میسر است که ما نیز در پناه گفتار و رفتار حضرت رضا علیه السلام رویه عقل گرایی اعتدالی ایشان را در نظام اعتقادی و دینی خود به کار برده و از ظاهر گرایی افراطی و تأویل گرایی صرف کناره گیری نماییم.
منبع: ماهنامه حکمت و معرفت

پی نوشتها:
۱. پل فولکیه، فلسفه عمومی، ترجمه یحیی مهدوی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۶۶، ص۸۰
۲. محمد سعید بهمن پور، فراز و نشیب عقلانیت، انتشارات نوادر، ۱۳۷۹، ص۶
۳. عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی، قم چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۵۸
۴ . ر.ک. هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید، قم، کتاب طه و نشر معارف، ۱۳۸۲
۵. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، باب اول، ص۱۸۰
۶. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، مؤسسه امام صادق علیه السلام، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۱، ص۴۹۹
۷. طه حسین، آیینه اسلام، ترجمه ابراهیم آیتی، شرکت انتشار، ۱۳۳۹، ص۲۶۶.
۸. بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۰، ح۱۷
۹. الامام الرضا علیه السلام، تحقیق الشیخ عزیز الله عطاردی الخبوشانی، مسند الامام الرضا علیه السلام، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس الرضوی، ۱۴۰۶، کتاب العقل و العلم، ص۳
۱۰. همان، ج۱، ص۳
۱۱. همان، ج۱، ص۷
۱۲. کلام جدید، ص۸۳
۱۳.همان
۱۴. ابن بابویه قمی،محمد بن علی بن الحسین، (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، انتشارات الشریف الرضی، قم، الطبعه الاولی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۳۰۷، ح۲۸
۱۵. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۱۶،ح۲۰
۱۶. سیدعلی طباطبایی، انسان کامل، انتشارات مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص۷۴
۱۷. حسن رضایی مهر، مقاله دفاع عقلانی از دین، نشریه رسالت، ۱۹/۱/۸۵.
۱۸. احمد بهشتی، وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی(ره)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴، ص۳۳۶
۱۹. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۴۰، ح۲۴
۲۰. عبدالله امامی، مقاله عقلانیت توحیدی، نشریه قدس، تاریخ ۶/۲/۸۵.
۲۱. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۱۲۰، ح۲۸     
۲۲. عباس حسینی قائم مقامی، مقاله استدلال بر خدا شناسی، روزنامه اطلاعات تاریخ ۸/۴/۱۳۷۷.
۲۳. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۱۲۲، ح۳۲
۲۴. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱،ص۱۳۶، ح۵۱
۲۵. همان، ج۱، ص ۱۲۰، ح۲۸
۲۶. هم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Slots